«نیلوفر حامدی»، مدتی است که گفتگو درباره آزار جنسی در فضاهای عمومی در ایران گسترش بیشتری پیدا کرده است؛ هر روز به تعداد زنانی که از این آزارها میگویند، روایات خود را در شبکههای اجتماعی و با دیگران به اشتراک می گذارند و در واقع به نحوی مقابل این آزارها میایستند، اضافه میشود. در همین بین اما هستند گروههایی که اشکال شدیدتری از این آزارها را تجربه میکنند و با اشکال پیچیدهتری از خشونتهای جنسیتی روبرو هستند: افرادی با اضافه وزن.در این گزارش، به طور خاص «زنان دارای اضافه وزن» همان گروهی هستند که قرار است از تجربهای که در مواجهه با آزار در فضای عمومی داشتهاند و همچنین تبعیضها و خشونتها صحبت کنند. دیدبان آزار برای بررسی موضوع «چاقیهراسی» و «چاقیآزاری» با تعدادی از این زنان به گفتگو نشسته است. برای اینکه بدانیم چگونه روبرو شدن با آزار و اذیت جنسی برای این افراد شکل پیچیدهتری به خود میگیرد، این گزارش در دو بخش مجزا منتشر میشود و در هر بخش تلاش دارد تا به بخشی از موضوع چاقیهراسی و چاقیآزاری بپردازد. این بخش نخست از گزارش است که به روایات زنان ایرانی از مواجهه با آزار جنسی پرداخته است. همچنین جملیه زارعی، روانشناس از مصادیق چاقیهراسی و چاقیآزاری میگوید و توضیح میدهد که کلیشههای مرتبط با چاقی، چگونه باعث ایجاد بستری برای تبدیل شدن زنان به قربانیانی بالفعل میشود.
«ماشالااااا»؛ پرتکرارترین متلکی که در خیابان میشنوم
فاطمه در طول زندگیاش اضافه وزن را تجربه کرده است و مجبور شده بارها و بارها با آزارهای جنسی در خیابان مقابله کند: «بیشترین متلکهایی که مجبور بودم با هر بار حضور در فضای عمومی مثل خیابان آن را تحمل کنم، اظهارنظرهایی بود که درباره پستانهایم میشنیدم. شنیدن کلمه «ماشالا» تقریبا برایم عادی شده بود. با لحن خاصی که خودم به خوبی میدانستم چه معنایی دارد. اینکه در خیابان راه بروم و مردی بگوید: «جون! پستونات رو بخورم» نه یک اتفاق منحصربهفرد که گاهی چند بار در طول روز برایم رخ میدهد. یک بار در برابر پیرمردی که این حرف را زد آنقدر عصبانی شدم که مشتم را محکم بر سرش کوبیدم و صفحه موبایلی که در دستم بود از شدت ضربه سوخت. بار دیگر بالای پل عابر به خاطر شنیدن همین آزار کلامی با مردی دیگر به شکل فیزیکی درگیر شدم.»
از نظر او اما آنچه که این تجربه را برایش متمایز کرده، زمانهایی است که وزنش را کاهش داده و این موضوع، در روابط اجتماعیاش اثری به ظاهر مثبت گذاشته است. حال آنکه خودش آن را مثبت ارزیابی نمیکند: «یکی از تجربیات منحصربهفردم این است که من سه بار در زندگی بیش از ۳۰ کیلو وزن کم کردم. یک بار در ۱۸ سالگی، یک بار در ۲۴ سالگی و بار دیگر هم حالا و در ۳۷ سالگی. اتفاق بد و رقتانگیزی که رخ میدهد این است که به محض وزن کم کردن، شما تبدیل به آدمی میشوید که دیگران هم شما را میبینند. انگار تازه پس از لاغر شدن است که به چشم میآیید و مرئی میشوید. در دوران چاقی به ندرت پیش میآمد که قرارهای شما به خوبی پیش برود، اما همین که لاغر میشوید و -بدن شما شبیه آن چیزی میشود که استانداردهای قالب تعریفش کردهاند- سیل پیشنهادات است که به سمت شما روانه میشود. حالا همه مشتاق وقت گذراندن با شما هستند. این موضوع تنها محدود به روابط عاطفی نمیشود و گاهی اوقات به مانعی جدی در عرصه شغلی شما بدل خواهد شد. مثل زمانی که شما به عنوان یک زن چاق برای یک مصاحبه کاری اقدام میکنید و تنها به دلیل وزن بالا اصلا کسی شما را به حساب نمیآورد. ولی همین شما، به محض لاغر شدن برای دیگران تماشایی میشوید. اما این تغییر رفتار دیگر برای شما جذابیتی ندارد چون خودتان میدانید که هیچچیزی تغییر نکرده است، جز چند کیلو وزن.»
حداقل لباسی بپوش که پستانهایت را بپوشاندتینا اضافه وزن دارد؛ به خاطر کمکاری تیروئید. گیاهخوار است و شرایط کاریاش به گونهای پیش نمیرود که بتواند یک دستور رژیم درست را رعایت کند. او هم مانند فاطمه متلکهای زیادی درباره پستانهایش شنیده است. اما استراتژی او قابلتامل است: «بارها و بارها پیش آمده که دیگران، حتی برخی از زنان نزدیکم گفتهاند بهتر است لباسهایی بپوشم که پستانهایم را بیشتر بپوشانند تا توجه و نگاه دیگران را جلب نکنم. یا دوستی مثلا در جمعی چشم و ابرو آمده که “سینههایت را بپوشان.” حتی یک بار دوستی به خودش اجازه داد که شال روی سرم را روی پستانهایم بکشد. اما نظر من مخالف است. خودم دیدگاه دیگری دارم. به نظر من اینکه دیگران به خودشان اجازه میدهند درباره بدن من اظهارنظرهای سخیف کنند، ایرادش نه در من و بدنم، بلکه در نگاه و افکار آنهاست. بدن من ایرادی ندارد که بخواهم آن را بپوشانم. اضافه وزن چیزی است که هر کسی میتواند با آن درگیر شود و ترجیح خودم اتفاقا بر این است که باید اجازه دهیم تا این موضوع در جامعه عادی شود. مردم باید بدانند که پستان یک زن چیز عجیب غریب و یا تابو نیست که نیاز به پوشاندن داشته باشد.» شانس آوردی من زنِ چاق دوست دارماما عدهای از زنان به محض روبرو شدن با این اظهارنظرات، خودشان را سانسور میکنند. اعظم تا همین چند سال پیش یکی از همین افراد بود. زنی که حرفهای دیگران حتی رنگ لباسش را هم تعیین میکرد: «یادم نمیآید آخرین باری که برای خودم لباس روشن خریدم چه زمانی بوده است. تقریبا همه کمدم به لباسهای مشکی اختصاص داده شده است؛ چون از نوجوانی که با اضافه وزن روبرو شدم، فهمیدم که مشکی لاغرتر نشانم میدهد. حالا دیگر تفاوتی نداشت که مثلا روزی عاشق یک دامن قرمز گلگلی شده باشم یا نه. من سالهاست که محکوم به پوشیدن لباس مشکیام.»اما ماجرا برای او به همینجا ختم نشد. خودش معتقد است که اضافهوزن او را تبدیل به زنی کرد که انواع خشونتها را تجربه کرده بود: «خرداد امسال ۴۰ ساله شدم. مجردم و البته این انتخابم نبوده است. نتوانستم فردی را که مناسبم باشد، پیدا کنم. اما مشکل اصلی این نیست. مشکل جایی بود که فهمیدم به عنوان دختری که اضافه وزن دارد به پسران زیادی اجازه دادم به من توهین کنند. یکبار یکی از دوستپسرهایم برای تولدم من را به مطب یک دکتر تغذیه و رژیم لاغری برد. چندباری از پسری دیگر با خشونتهای کلامی مواجه شدم. مثلا جمله معروفی داشت که میگفت: “شانس آوردی، من دختر چاق دوست دارم.”»
اگر لاغر شوی، شوهر بهتری گیرت میآید
مبینا اما از ابعاد دیگر چاقیهراسی گفت. او که ۳۲ ساله و مجرد است، حرفهای دیگران درباره چاقی را یکی از بزرگترین عذابهای زندگیاش میداند: «مردم مقابل شما که مینشینند، تصور میکنند رسالت دارند تا درباره وزن شما اظهارنظر کنند. اتفاقا آنهایی که مثلا فرهیختهاند و مدام از این میگویند که نگران سلامتی شما هستند، بیشتر کفرتان را درمیآورند. اما از همه بدتر آن عدهای هستند که تمامی شکستهای زندگی شما را به چند کیلو اضافه وزنتان ربط میدهند. در این میان باز هم از همه بدتر آنهایی هستند که ناکامی در روابط جنسی شما را مربوط به چاقی میدانند. بارها شده که دوستان نزدیکم با این ادعا که خیرخواهاند گفتهاند که شاید اگر وزنم را کاهش دهم در رابطه با پسران موفقتر باشم. حتی شده که طرف مقابلم هم چاق بوده اما باز آنها اینطور فکر کردهاند که بهتر است من به عنوان یک زن همان هیکلی را داشته باشم که مقبول همگان است. از اعضای خانواده هم نگویم که برخی از آنها هربار به مناسبتی یک پزشک تغذیه یا برنامه ورزشی یا داروی لاغری معرفی میکنند و معتقدند اگر این روش را پی بگیرم، حتما شوهر خوبی گیرم خواهد آمد.»
تو به خاطر رانهای چاقت نباید شلوار جین بپوشی
زهرا که از یک خانواده مذهبی است تعریف میکند که چطور اضافه وزن باعث تشدید کنترل پوشش او از سوی پدرش شده بود: «خیلی کودک بودم که روسری گذاشتن برای دختران خانواده اجباری شد. البته این موضوعی مشترک برای همه دختران بود اما از یک سنی به بعد، سختگیریهای پدرم نسبت به من بسیار شدیدتر از دو خواهر دیگرم شد. خوب به خاطر دارم که یک سال عید برای خریدن یک شلوار جین چه دعوایی به پا شد. پدرم میگفت رانهای چاقی داری و نمیتوانی با این وضعیت شلوار جین بپوشی. این در حالی بود که ما روی آن شلوار مانتو بلند میپوشیدیم و از سنی به بعد هم چادر سرمان کردیم.»
او که حالا دیگر سبک زندگیاش متفاوت از اصول خانواده خود شده میگوید هنوز هم اثرات روانی آن رفتارها را در زندگیاش حس میکند: «اگرچه من جنگیدم و تن به آن زندگی ندادم اما هنوز هم اثراتش در شخصیتم وجود دارد. به طور مثال در هر رابطهای چه دوستانه، چه عاشقانه و چه کاری اگر با مشکل روبرو شوم مدام خودم را سرزنش میکنم. چون در تمام طول کودکی و نوجوانی از والدینم احساس ناکافی بودن را دریافت کردم.»
«لاغری به هر قیمتی»؛ یا چرا چاقی با حقوق زنان مرتبط است؟
شنیدن تجربه زنانی که با این آزارها روبرو بودند به خوبی نشان میدهد که مسئله وزن به عنوان موضوعی مرتبط با بدن زنان تا چه اندازه با حقوق آنها پیوند خورده است. همانطور که «سوزی اورباخ»، رواندرمانگر، نویسنده و منتقد اجتماعی بریتانیایی در نخستین کتاب خود با عنوان «چرا چاقی مسئلهای فمینیستی است» به آن میپردازد. اورباخ که تمرکزش را بر پژوهش در حوزه روانشناسی رژیم غذایی و پرخوری در زنان معطوف کرده است و مبارزات زیادی علیه فشار رسانهها بر دختران برای احساس نارضایتی از ظاهر فیزیکی خود داشته، در سال ۱۹۷۸ در مورد تجربه زیسته زنان از چالش مدامشان در مورد خوردن، نخوردن و اجتناب از چاق شدن حرف میزند.
بر اساس یافتههای او، زنان چاق نسبت به زنانِ لاغر و متوسط و مردانِ چاق، شانس کمتری برای استخدام شدن دارند و به همین دلیل بیشتر در فقر میمانند یا گرفتار فقر میشوند. زنان چاق در محیطهای درمانی مورد تبعیض واقع میشوند و سرویس درمانی مناسب برای تشخیص و درمان نمیگیرند. در کوچه و خیابان بهدلیل چاقی مسخره شده و مورد آزار کلامی و آزار جسمی و جنسی مضاعف واقع میشوند. در طراحی محیطهای شهری و همچنین تولید لباس وجود آنها انکار میشود تا دسترسی آنها را محدود و مختل کند. زنان چاق همچنین در روابط رمانتیک و جنسی و در بازار ازدواج، پسندیده و جذاب و زنانه شمرده نمیشوند و شانس کمتری دارند.
در واقع این سیرِ فشار به زنان برای کاهش وزن و قرار گرفتن در محدوده اندام استاندارد در تمامی ساحات زندگی این زنان اثر میگذارد و زیست آنها را به انواع و اقسام خشونتهای مبتنی بر جنسیت آغشته میکند. یک زن، روایت تاملبرانگیزی را برای کانال تلگرامی «چاقآسودگی» ارسال کرده که مواجهه او با پزشکان برای جراحی لاغری را بازگو میکند. روایتی که نشان میدهد چگونه این زنان تحت فشاری سنگین برای رسیدن به همان استاندارد هستند؛ آنقدر که حتی تئوری کاهش وزن برای رسیدن به سلامتی هم قربانی ایده کلی «لاغری به هر قیمتی» میشود و اضافه وزن نه مانعی بر سر راه سلامت بدن زنان بلکه مانعی بر سر زیبایی آنها است. پزشک عمومی به این زن تاکید کرده که ۵۰ درصد از وزنِ خود را بین۶ماه تا ۱سال از دست خواهد داد و تا دوماه اول فقط مایعات و سوپ میتواند بخورد. بخشی از این روایت را به نقل از راوی بخوانیم: «پرسیدم بعد از کاهش این حجم از وزن، مشکلِ پوست شل و اضافه انگار رایج است، درسته؟ گفت بعد از کاهش عمده وزن میتوانید با جراحی، پوستهای شل و اضافه را رفع کنید. به نظر پزشکِ آن کلینیک تمام این عملها سهل و آسان میآمد. اما من از دردسرهای عملهای لیفت باخبر بودم ازاینکه بعد از دست دادن ۵۰-۶۰ کیلو از وزن بدن، تا سالها درگیر چندین عمل لیفت شکم و بازو و ران خواهی بود تا کمی بدن شکل واقعی به خود بگیرد. تازه اگر خوششانس باشی و از پس هزینه جراحیهای زیبایی بربیایی و زمان و امکان استراحت و مراقبتهای هرباره بعد از هر جراحی را داشته باشی. از کلینیک بیرون آمدیم. از اینکه انقدر سریع و به هر قیمتی حاضر بودند مرا عمل کنند احساس ناامنی میکردم. احساس میکردم بهجای کلینیک درمانی به بنگاه خرید و فروش ماشین رفتهام و بنگاهدار به هر قیمتی فقط میخواهد به من ماشینی بفروشد. بعدها که در ارائههای دانشگاهی از این تجربهام میگفتم، همه تعجب میکردند که چطور چنین عملی اولا انقدر ارزان و در دسترس است و بعد هم چگونه پروسه پذیرش فرد برای انجام عمل انقدر سریع میتواند باشد. بهنظرم این عمل هم شده مانند جراحیهای زیبایی و بازار سودمندی برای جراحان.»
مصادیق چاقیهراسی را بشناسیم
تروما و آسیبهای روانی ناشی از چاقیهراسی و چاقیآزاری زیست این زنان را دچار اختلال میکند. «جمیله زارعی»، روانشناس در گفتگو با دیدبان آزار توضیح میدهد که تحت تئوری زیستی-اجتماعی، اساسا نباید فرمولی ثابت درباره چاقی افراد مطرح کرد: «وقتی درباره چاقیهراسی صحبت میکنیم یک هجمه ثابت بهویژه در شبکههای اجتماعی علیه این حرفها ایجاد میشود. در واقع چاقهراسها مطرح میکنند که چاقی آسیبهای متعددی دارد و شما با دفاع از چاقی به سلامت افراد آسیب میزنید. معمولا دیدگاهی که افراد عام و حتی برخی از خواص یعنی متخصصان سلامت دارند این است که فرد چاق برای درمان چاقی و یا کاهش اضافه وزن باید رژیم غذایی بگیرد و ورزش کند. در صورتی که از اوایل قرن بیستم دیدگاه زیستی-روانی-اجتماعی به سلامت مطرح است. یعنی هر پدیده سلامت و یا مرتبط به سلامت به دلایل مختلفی ممکن است ایجاد شده باشد. مثل عوامل ژنتیکی، به دلایل روانشناختی، مسایل شخصیتی، مکانیزمهای مقابلهای، روابط بین فردی، تعارضهای بین فردی و یا به دلایل رخدادهای اجتماعی مثل شرایط سخت اقتصادی. پس ما نمیتوانیم یک نسخه واحد برای همه افراد بپیچیم و بگوییم که مشکل شما کمبود تحرک و غذای زیاد خوردن است و در نتیجه باید برای رسیدن به سلامتی وزنتان را کاهش دهید.»
او درباره اینکه چه رفتار و یا گفتارهایی در زمره چاقیهراسی به حساب میآیند، گفت: «خیلی از افراد رفتارهایی را انجام میدهند که ممکن است خودشان هم نسبت به آن آگاهی نداشته باشند اما چاقیهراسی محسوب میشوند. مثل زمانی که یک فرد مبتلا به اضافه وزن و یا چاقی در اتوبوس کنار فرد دیگری مینشیند و آن فرد به محض نشستن او، نفس عمیقی میکشد که معنایش انتقال حس منفی تنگ شدن جا به خاطر چاقی توست. یا وقتی افراد چاق در مدرسهها گزارش کردهاند که نه تنها توسط همکلاسیهای خودشان مورد تمسخر واقع شدهاند بلکه از سوی معلمان خود هم آسیب دیدهاند. این رفتارها به شدت اعتماد به نفس افراد را نسبت به تصویری که خودشان از بدنشان دارند تخریب میکند. مصادیق چاقیهراسی بسیار متنوع است. اینکه وقتی شما وارد فروشگاههای لباس میشوید سایزها عموما مناسب افراد لاغر و نهایتا متوسط است و اگر شما اضافه وزن داشته باشید به سختی میتوانید لباس مناسبی برای خودتان پیدا کنید. اینکه به بچههای چاق میگوییم بهتر است لباس راهراه و تیره بپوشی که لاغرتر به نظر برسی.»
در واقع در این حیطه هم ما مجددا با ادبیاتی به شدت کلیشهای روبرو میشویم که الزاما ارتباطی با واقعیت ندارند: «یکی از خطرناکترین کلیشهها درباره افراد دارای اضافه وزن این است که اینها افرادی خیلی مهربان هستند و همیشه با همه چیز موافقت میکنند. حتما در اطراف خود شنیدهاید که میگویند «تپلا رو اذیت نکنید اونا کاری به کار کسی ندارن» در حالی که این میزان لطافتی که از این افراد میبینیم تا حد زیادی میتواند ناشی از اعتماد به نفس کمی باشد که به خاطر فشارهای وارد شده از محیط اطراف در وجودشان رخ داده و با موافقت کردن نسبت به همهچیز میخواهند این خلل را پوشش دهند. آنها آنقدر آزار از جامعه دیدهاند که ابتدا بدنشان را سانسور میکنند و سپس سراغ محو کردن خودشان میروند. اگر هم محبت آنها به خاطر رشد شخصیتی خودشان باشد، این کلیشه تقلیل ویژگی مثبت آنها به سایز بدنشان خواهد بود.
چاقیهراسی، حلقه نخست چاقیآزاری
این روانشناس توضیح میدهد که چاقیهراسی حلقه نخست چاقیآزاری به حساب میآید و به همین دلیل باید از آن حذر کرد: «افراد و بهویژه زنانی که سایز بالا هستند در موارد متعددی با بازخوردهای منفی آشنا و غریبه مواجه میشوند. اینکه نزدیکانشان بگویند که دامن کوتاه یا لباس خیلی جذب نپوشند. یا اینکه من مراجعی داشتم که میگفت دوستانش اجازه نمیدهند که او حمام آفتاب بگیرد و از نظرشان او با هیکلی که دارد نباید بیکینی بپوشد. این بازخوردها به مرور زمان باعث میشود که انتخاب فرد و خودمختاری در مورد بدن افراد حذف شود که به مرور برایشان آسیبزا است. در جنبش ضدخشونت باید تمام بدنها با هر شکلی، قدرتمند شناخته شوند. فرهنگ رژیم غذایی به عنوان سیستمی از ارزشها و دانشی که انتخابهای غذایی فرد را شکل میدهد، گاهی رنگی با برچسب خوب و بد و اخلاقی به تغذیه ما میدهد. با این رفتارها کمکم سرزنشگری نسبت به افراد چاق قوت میگیرد و آنها توبیخ میشوند که چرا استانداردهای جامعه را رعایت نمیکنند.»
قابل پیشبینی است که خشونت و آزارهای این چنینی چگونه بسترساز تبعیض خواهند شد: «فرهنگ سلامتگرایی (healthism)، چاقیهراسی و چاقیآزاری اضلاع مثلثی را تشکیل میدهند که میتوانند هنجارهای آسیبرسان ایجاد کنند، باعث تبعیض در مورد افرادی که بدنهای بزرگتر دارند شوند و آنها را به سطوح پایینتر اجتماعی تنزل دهند. به ویژه وقتی که هویت افراد با سایر موارد مثل نژاد و رنگ پوست و جنسیت عجین شود. ما باید این را بدانیم که هر بدنی لایق احترام است.»زارعی با اشاره به پژوهش «سارا بیر» که از جمله فعالان عرصه اقدام علیه آزار جنسی و متخصص سلامت است، تاکید میکند: «مطالعه در زمینه سایز افراد و رابطه آن با خشونت علیه زنان ایده جدیدی است که در پژوهشها به آن پرداخته میشود. تعمق به جای تفکر گلهای باعث میشود که عقاید رایج را درباره سایز قابل قبول به چالش بکشیم تا از بروز چاقیآزاری جلوگیری کنیم. همانطور که پژوهش سارا بیر نشان داده زنان چاق بیش از مردان تذکرهای مرتبط با سلامتی را دریافت میکنند و با آزارهای جنسی مواجه میشوند. در حالی که بدن چاق هم میتواند سالم باشد.»به گفته زارعی، وقتی سرمایهداری و رسانهها به طور مداوم از لاغری به عنوان ارزش و از چاقی به عنوان ضدارزش نام میبرند و آن را تبلیغ میکنند، آنچه که برای خیلی از زنان رخ میدهد این است که اگر لاغر نیستند پس ارزشی هم ندارند: «باید مقابل سیستمهایی که این افکار را نهادینه میکنند ایستاد. سیستمهایی که میگویند تو چاقی پس ارزشی نداری. فردی که خود را فاقد ارزش میداند احتمال بیشتری دارد که آزار و اذیت جنسی را بپذیرد بدون آنکه گزارشی از آن بدهد. این زنان با امکان بیشتری قربانی خشونتهای جنسی خواهند شد؛ چرا که جامعه مکررا به آنها اعلام کرده است که هیچ ارزشی ندارند پس شایسته همین رفتارها هستند.»این روانشناس میگوید بدن هر کسی تاریخچهای دارد و این مفهومی است که مردم باید آن را آموزش ببینند: «فراموش نکنیم که مقابله با چاقیهراسی و چاقیآزاری با دفاع از چاقی متفاوت است. افراد جامعه باید این تفاوتها را آموزش ببینند. سپس باید بیاموزیم که افزایش وزن دلایل مختلفی دارد. بدن هر کسی تاریخچهای دارد و بدون دانستن آن تاریخ نمیتوانیم قضاوتش کنیم. پس خط مقدم ما آموزش و آگاهی است.»
منبع: harasswatch
دیدگاهتان را بنویسید