ویرجینیا وولف، نام اصلی به طور کامل ادلین ویرجینیا استفان، (متولد ۲۵ ژانویه ۱۸۸۲، لندن، انگلستان – درگذشت مارس ۲۸، ۱۹۴۱، در نزدیکی Rodmell، ساسکس)، نویسنده انگلیسی که رمان هایش، از طریق رویکردهای غیر خطی خود به روایت، تاثیر عمده ای بر این ژانر داشت.
در حالی که او بیشتر به خاطر رمان هایش، به ویژه خانم دالووی (۱۹۲۵) و به فانوس دریایی (۱۹۲۷) شناخته شده است، وولف همچنین مقالات پیشگام در مورد نظریه هنری، تاریخ ادبی، نوشتن زنان و سیاست قدرت نوشت. یک سبک خوب، او با چندین شکل از نوشتن بیوگرافی ازمایش کرد، داستان های کوتاه نقاشی را ساخت و برای دوستان و خانواده اش یک عمر نامه های درخشان فرستاد.
اوایل زندگی و تاثیرات
ویرجینیا استفان متولد شد، او فرزند پدر و مادر ایده ال ویکتوریا بود. پدرش، لسلی استفان، یک شخصیت برجسته ادبی و اولین سردبیر (۱۸۸۲-۹۱) فرهنگ لغت بیوگرافی ملی بود. مادرش، جولیا جکسون، دارای زیبایی بزرگ و شهرت برای فداکاری مقدس بود. او همچنین ارتباطات اجتماعی و هنری برجسته ای داشت که شامل جولیا مارگارت کامرون، عمه اش و یکی از بزرگترین عکاسان پرتره قرن نوزدهم بود. هربرت داکورث، همسر اول جولیا جکسون و همسر اول لسلی، دختر رمان نویس ویلیام مک پیس تاکرای، به طور غیر منتظره ای درگذشتند و سه فرزندش و یک فرزند او را ترک کردند. جولیا جکسون داکورث و لسلی استفان در سال ۱۹ ازدواج کردند و چهار فرزند به دنبال ان: ونسا (متولد ۱۸۷۸)، توبی (متولد ۱۸۷۹)، ویرجینیا (متولد ۱۸۸۰) و ادریان (متولد ۱۸۸۲). در حالی که این چهار کودک در برابر خواهر و برادر ناتنی بزرگتر خود با هم متحد شدند، وفاداری در میان انها تغییر کرد. ویرجینیا به ادریان حسادت میکرد که مورد علاقه مادرشان است. در سن نه سالگی، او نابغه یک روزنامه خانوادگی به نام Hyde Park Gate News بود که اغلب ونسا و ادریان را اذیت می کرد. ونسا مادر دیگران، به ویژه ویرجینیا، اما پویایی بین نیاز (ویرجینیا) و انزوا (ونسا) گاهی اوقات خود را به عنوان رقابت بین هنر نوشتن ویرجینیا و ونسا نقاشی بیان کرد.
خانواده استفان تابستان مهاجرت از خانه شهر لندن خود را در نزدیکی باغ کنزینگتون به خانه Talland نسبتا درهم و برهم در ساحل ناهموار کورنوال ساخته شده است. این جابجایی سالانه جهان دوران کودکی ویرجینیا را از نظر متضاد ساختار داد: شهر و کشور، زمستان و تابستان، سرکوب و ازادی، تکه تکه شدن و تمامیت. با این حال، دنیای قابل پیش بینی و قابل پیش بینی او به پایان رسید، زمانی که مادرش در سال ۱۸۹۵ در سن ۴۹ سالگی درگذشت. ویرجینیا، در ۱۳ سالگی، نوشتن گزارش های سرگرم کننده از اخبار خانوادگی را متوقف کرد. تقریبا یک سال گذشت تا او نامه ای شاد به برادرش توبی نوشت. او به تازگی از افسردگی بیرون امده بود که در سال ۱۸۹۷، خواهر ناتنی او استلا داکورث در سن ۲۸ سالگی درگذشت، رویدادی که ویرجینیا در دفتر خاطرات خود به عنوان “غیرممکن برای نوشتن” اشاره کرد. سپس در سال ۱۹۰۴، پس از مرگ پدرش، ویرجینیا دچار فروپاشی عصبی شد.
در حالی که ویرجینیا در حال بهبودی بود، ونسا نظارت بر حرکت کودکان استفان به بخش بلومزبری لندن را بر عهده داشت. در انجا خواهر و برادرها مستقل از برادران ناتنی داکورث زندگی میکردند، ازاد بودند که تحصیل کنند، نقاشی کنند یا بنویسند و سرگرم شوند. لئونارد وولف در نوامبر ۱۹۰۴، درست قبل از رفتن به سیلان (سریلانکای کنونی) برای تبدیل شدن به یک مدیر استعماری، با انها شام خورد. به زودی استیونز میزبان گردهمایی های هفتگی جوانان رادیکال، از جمله کلایو بل، لیتون استراچی و جان مینارد کینز بود، همه بعدا برای رسیدن به شهرت به ترتیب به عنوان یک منتقد هنری، یک زندگینامه نویس و یک اقتصاددان. سپس، پس از یک سفر خانوادگی به یونان در سال ۱۹۰۴، توبی بر اثر تب حصبه درگذشت. اون ۱۹۰۶ سالش بود ویرجینیا غمگین بود اما دچار افسردگی نشد. او از دست دادن Thoby و “از دست دادن” ونسا، که درست پس از مرگ Thoby با بل نامزد کرد، از طریق نوشتن غلبه کرد. ازدواج ونسا (و شاید غیبت توبی) کمک کرد تا گفتگو در گردهمایی های اوانگارد انچه که به عنوان گروه بلومزبری شناخته می شود، به بی احترامی، گاهی اوقات ناخوشایند تبدیل شود که الهام بخش ویرجینیا برای تمرین شوخ طبعی خود را به طور عمومی، حتی در حالی که به طور خصوصی او در حال نوشتن تلخ خود بود.خاطرات دوران کودکی و مادر از دست رفته اش که در سال ۲۶ منتشر شد. با مشاهده هنر ایتالیایی در ان تابستان، او خود را متعهد به ایجاد در زبان “نوعی کل ساخته شده از قطعات لرزان” برای گرفتن “پرواز ذهن” کرد.
داستان اولیه
ویرجینیا استفان در سال ۱۹۰۸ تصمیم گرفت تا رمان را با ایجاد یک فرم جامع در اغوش جنبه های زندگی که از رمان ویکتوریا “فراری” بودند، دوباره شکل دهد. در حالی که نوشتن بررسی های ناشناس برای مکمل ادبی تایمز و سایر مجلات، او با چنین رمانی ازمایش کرد، که او Melymbrosia نامیده می شود. در نوامبر ۱۹۱۰، راجر فرای، یکی از دوستان جدید ناقوسها، نمایشگاه مانه و امپرسیونیستها» را راهاندازی کرد که هنر رادیکال اروپایی را به بورژوازی لندن معرفی کرد. ویرجینیا در یک بار بیش از توجه است که نقاشی به دست اورد و شیفته با امکان قرض گرفتن از امثال هنرمندان پل سزان و پابلو پیکاسو خشمگین شد. همانطور که کلایو بل خیانت کرد، ونسا با فرای رابطه برقرار کرد و فرای بحث مادام العمر با ویرجینیا در مورد هنرهای بصری و کلامی را اغاز کرد. در تابستان ۱۹۱۱ لئونارد وولف از شرق بازگشت. پس از استعفای لئونارد و ویرجینیا در اوت ۱۹۱۲ ازدواج کردند. او به کار بر روی اولین رمان خود ادامه داد. او رمان ضد استعماری روستای در جنگل (۱۹۱۰) و باکره های عاقل (۱۹۱۱)، یک افشاگری بلومزبری را نوشت. سپس او یک نویسنده سیاسی و مدافع صلح و عدالت شد.
بین سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۱۵، سلامت روانی ویرجینیا متزلزل بود. با این وجود، او به طور کامل Melymbrosia را به عنوان The Voyage Out در سال ۱۹۱۰ بازسازی کرد. او بسیاری از شخصیت های رمان خود را بر اساس نمونه های اولیه زندگی واقعی: Lytton Strachey، Leslie Stephen، برادر ناتنی او جورج داکورث، کلایو و ونسا بل و خودش. راشل Vinrace، شخصیت اصلی رمان، یک زن جوان محافظت شده است که در سفر به امریکای جنوبی، به ازادی و جنسیت معرفی می شود (هر چند از اغاز رمان او قبل از ازدواج مرد). وولف برای اولین بار ترنس، خواستگار راشل، و نه کلایو مانند؛ همانطور که او تجدید نظر کرد، ترنس به یک شخصیت حساس تر و لئونارد تبدیل شد. پس از گشت و گذار در امازون، راشل یک بیماری وحشتناک را به دست می اورد که او را به هذیان و سپس مرگ فرو می برد. به عنوان علل احتمالی این فاجعه، شخصیت های وولف همه چیز را از سبزیجات شسته شده به بیماری جنگل به یک جهان بدخواه نشان می دهد، اما این کتاب هیچ توضیحی را تایید نمی کند. این عدم قطعیت، در تضاد با قطعیت های دوران ویکتوریا، در توصیفات تحریف ادراک تکرار می شود: در حالی که روایت اغلب مردم، ساختمان ها و اشیاء طبیعی را به عنوان اشکال بی نظیر توصیف می کند، راشل، در رویاها و سپس هذیان، به جهان های سورئالیستی سفر می کند. سفر راشل به ناشناخته ها سفر وولف را فراتر از قراردادهای واقع گرایی اغاز کرد.
نگرانی های دیوانه وار وولف (که او به عنوان یک نویسنده و یک زن شکست خورده بود، که او توسط ونسا مورد نفرت قرار گرفت و لئونارد او را دوست نداشت) باعث اقدام به خودکشی در سپتامبر ۱۹۱۳ شد. انتشار The Voyage Out تا اوایل سال ۱۹۱۵ به تاخیر افتاد. سپس، در ماه اوریل، او به حالت پریشانی فرو رفت که در ان اغلب هذیان می گفت. بعدا در همان سال او بر “تخیلات” که سلامت عقل او را تهدید کرده بود غلبه کرد. او شیاطین شیدایی و افسردگی را عمدتا برای بقیه عمرش در خلیج نگه داشت.
در سال ۱۹۱۷ Woolfs یک دستگاه چاپ را خریداری کرد و Hogarth Press را تاسیس کرد که به نام Hogarth House، خانه خود در حومه لندن نامگذاری شده است. خود وولف ها (او اهنگساز بود در حالی که او در مطبوعات کار می کرد) دو داستان خود را در تابستان ۱۹۱۷ منتشر کرد. این شامل سه یهودی لئونارد و علامت بر روی دیوار ویرجینیا بود، دومی در مورد تفکر خود.
از سال ۱۹۱۰، ویرجینیا (گاهی اوقات با ونسا) یک خانه روستایی در ساسکس داشت و در سال ۱۹۱۶ ونسا در یک خانه روستایی ساسکس به نام چارلستون مستقر شد. او رابطه خود را با فرای به پایان رسانده بود تا با نقاش دانکن گرانت، که با ونسا و فرزندانش، جولیان و کوئنتین بل به چارلستون نقل مکان کرد، به پایان رسید. یک دختر به نام انجلیکا در پایان سال ۱۹۱۸ از ونسا و گرانت به دنیا امد. چارلستون به زودی به یک عقب نشینی عجیب و غریب تزئین شده و غیرمتعارف برای هنرمندان و نویسندگان، به ویژه کلایو بل، که در شرایط دوستانه با ونسا ادامه داد، و فرای، طرفدار مادام العمر ونسا.
ویرجینیا از سال ۱۸۹۷ یک دفتر خاطرات داشت. در سال ۱۹۱۹ او سایه نوعی شکل را تصور کرد که یک دفتر خاطرات ممکن است به ان دست یابد» که نه با ضبط مکانیکی وقایع بلکه با تعامل بین هدف و ذهنی سازماندهی شده است. دفتر خاطرات او، همانطور که در سال ۱۹۲۴ نوشت، مردم را به عنوان “تراشه ها و موزاییک ها” نشان می دهد. نه، همانطور که انها استفاده می شود برای نگه داشتن، معصوم، یکپارچه، کل سازگار است. ” چنین اصطلاحاتی بعدها الهام بخش تمایزات انتقادی، بر اساس اناتومی و فرهنگ، بین زنانه و مردانه، زنانه بودن یک راه متنوع اما همه جانبه برای تجربه جهان و مردانه یک راه یکپارچه یا خطی است. منتقدان با استفاده از این تمایزات، وولف را با تکامل یک فرم خاطرات متمایز زنانه، که با ادراک، صداقت و طنز، خود موزاییک همیشه در حال تغییر خود را بررسی می کند، اعتبار داده است.
برای اثبات اینکه او می تواند شکل سنتی رمان را قبل از شکستن ان تسلط دهد، او رمان بعدی خود را در دو مثلث عاشقانه، با شخصیت اصلی ان کاترین در هر دو طراحی کرد. شب و روز (۱۹۱۹) پاسخ لئونارد باکره عاقلانه، که در ان او تا به حال شخصیت لئونارد مانند خود را از دست دادن محبوب ویرجینیا مانند و در نهایت در یک ازدواج متعارف. در شب و روز، رالف لئونارد مانند یاد می گیرد که کاترین را برای خودش ارزش گذاری کند، نه به عنوان یک موجود برتر. و کاترین غلبه می کند (همانطور که ویرجینیا بود) تعصبات طبقاتی و خانوادگی برای ازدواج با رالف خوب و باهوش. این رمان بر روی جزئیاتی تمرکز دارد که وولف از سفر به بیرون حذف کرده بود: گفتگوی معتبر، توصیف واقع بینانه از تنظیمات اوایل قرن بیستم و تحقیقات در مورد مسائلی مانند طبقه، سیاست و حق رای.
وولف تقریبا یک هفته یک بررسی برای مکمل ادبی تایمز در سال ۱۹۱۸ نوشت. مقاله او “رمان های مدرن” (۱۹۱۹؛ تجدید نظر شده در سال ۱۹۲۵ به عنوان “داستان مدرن”) به “ماتریالیست ها” که در مورد تجربیات سطحی و نه معنوی یا “درخشان” نوشتند، حمله کرد. Woolfs همچنین با دست چاپ شده است، با تصاویر ونسا بل، باغ Kew ویرجینیا (۱۹۱۹)، یک داستان سازمان یافته، مانند یک نقاشی امپرسیونیستی، با الگو. با ظهور مطبوعات هوگارت به عنوان یک انتشارات بزرگ، Woolfs به تدریج چاپگرهای خود را متوقف کردند.
در سال ۱۹۱۹ انها یک کلبه در روستای Rodmell به نام خانه مانک خریداری کردند که به ساسکس داونز و مراتع که در ان رودخانه Ouse به کانال انگلیسی رسید، نگاه کرد. ویرجینیا می توانست پیاده روی یا دوچرخه سواری کند تا ونسا، فرزندانش و مهمانان را در چارلستون بوهمی ملاقات کند و سپس برای نوشتن به خانه مانک عقب نشینی کند. او یک کتاب جدید را پیش بینی کرد که نظریه های “رمان های مدرن” و دستاوردهای داستان های کوتاه خود را به شکل رمان اعمال می کند. در اوایل سال ۱۹۲۰، گروهی از دوستان، که از گروه اولیه بلومزبری تکامل یافته بودند، یک “کلوپ خاطرات” را اغاز کردند که برای خواندن بخش های بی احترامی از زندگینامه های خود ملاقات کردند. دومین ارائه او افشای ریاکاری ویکتوریایی بود، به ویژه جورج داکورث، که نوازش های نامناسب و ناخواسته را به عنوان محبت به یاد مادرشان پنهان کرد.
در سال ۱۹۲۱ داستان کوتاه وولف در روزهای دوشنبه یا سه شنبه جمع اوری شد. در همین حال، با توجه به اینکه حس طرح بندی بصری او را افزایش داد، او یک رمان جدید را اغاز کرد که در بلوک ها نوشته شده بود تا توسط فضاهای سفید احاطه شود. وولف در کتاب درباره رمانهای بازخوانی» (۱۹۲۲) استدلال کرد که این رمان نه یک فرم بلکه احساسی است که شما احساس میکنید». در اتاق جیکوب (۱۹۲۲) او به چنین احساساتی دست یافت و غم و اندوه شخصی از مرگ توبی استفان را به یک “شکل معنوی” تبدیل کرد. اگر چه او جیکوب را از دوران کودکی به مرگ زودرس خود در جنگ می برد، او طرح، درگیری و حتی شخصیت را ترک می کند. پوچی اتاق جیکوب و بی ربطی وسایل او در مینیمالیسم خود، پوچی عمیق از دست دادن را منتقل می کند. اگرچه اتاق جیکوب یک رمان ضد جنگ است، وولف می ترسید که او بیش از حد فراتر از نمایندگی باشد. او قول داد که همانطور که کلایو بل را نوشت، “فشار بیاورد” تا چنین تکنیک های تجربی را بر روی شخصیت های قابل توجه تر پیوند بزند.
خانم دالووی، به فانوس دریایی، اتاقی از خود و دیگر اثار مهم ویرجینیا وولف
در اغاز سال ۱۹۲۴، وولفها محل اقامت شهری خود را از حومه شهر به بلومزبری منتقل کردند، جایی که انها کمتر از جامعه لندن جدا شده بودند. به زودی اشرافی ویتا Sackville-غرب شروع به دادگاه ویرجینیا، رابطه ای که به یک امر لزبین شکوفا. وولف که قبلا داستانی در مورد خانم دالووی نوشته بود، به یک دستگاه خنثی کننده فکر کرد که این زن بسیار حساس را با یک قربانی جنگ شوکه شده، اقای اسمیت، جفت می کند تا “عاقل و دیوانه” “در کنار هم” وجود داشته باشد. هدف او این بود که “تونل” را به این دو شخصیت تا زمانی که تایید Clarissa Dalloway با نفی Septimus Smith ملاقات کند. همچنین در سال ۱۹۲۴ وولف در کمبریج سخنرانی کرد به نام “شخصیت در داستان”، که بعدا در همان سال به عنوان جزوه هوگارت پرس اقای بنت و خانم براون تجدید نظر شد. در ان او شکست ارزش های پدرسالارانه ای را که “در دسامبر یا در حدود دسامبر ۱۹۲۴” رخ داده بود – در نمایشگاه فرای “مانه و امپرسیونیست ها” جشن گرفت – و او به رمان نویسان “ماتریالیستی” برای حذف جوهر شخصیت حمله کرد.
در خانم Dalloway (۱۹۲۵)، پزشکان خشن فرض می کنند که شخصیت را درک می کنند، اما جوهر ان از انها فرار می کند. این رمان به عنوان یک نقاشی امپرسیونیستی الگو است، اما همچنین به طور دقیق نشان می دهد که خواننده می تواند حرکات Clarissa و Septimus را از طریق خیابان های لندن در یک روز در ژوئن ۱۹۲۳ ردیابی کند. در پایان روز، کلاریسا یک مهمانی بزرگ می دهد و سپتیموس خودکشی می کند. زندگی انها زمانی اتفاق می ید که دکتر که سپتیموس را درمان می کرد (یا به جای ان بدرفتاری می کرد) با خبر مرگ به مهمانی کلاریسا می رسد. شخصیت های اصلی با نقوش و در نهایت با کلاریسا ارتباط برقرار می کنند که چرا سپتیموس زندگی خود را دور انداخت.
وولف ارزو داشت که موفقیت خود را در خانم Dalloway با ادغام فرم های رمان نویسی و elegiac ساخت. به عنوان یک سرود، به فانوس دریایی که در ۵ مه ۱۹۲۷، سی و دومین سالگرد مرگ جولیا استفان منتشر شد، تابستان های دوران کودکی را در خانه تالند برانگیخت. به عنوان یک رمان، تداوم روایت را به یک ساختار سه جانبه تقسیم کرد. بخش اول، “پنجره”، زمانی اغاز می شود که خانم رمزی و جیمز، کوچکترین پسرش – مانند جولیا و ادریان استفان – در پنجره فرانسوی خانه تابستانی رمزی نشسته اند، در حالی که یک خدمتکار به نام لیلی بریسکو انها را نقاشی می کند و جیمز التماس می کند که به یک فانوس دریایی نزدیک برود. اقای رمزی، مانند لسلی استفان، شعر را به عنوان اموزنده، گفتگو را به عنوان نقاط برنده و زندگی را به عنوان شمارش دستاوردهای می بیند. او از منطق برای از بین بردن امید برای سفر به فانوس دریایی استفاده می کند، اما او نیاز به همدردی از همسرش دارد. او بیشتر با احساسات هماهنگ است تا عقل. در صحنه اوج مهمانی شام، او الهام بخش چنین هماهنگی و ارامش است که لحظه ای “در ان شرکت کرد، او احساس کرد,… ابدیت است.» بخش میانی رمان “گذر زمان” بر روی خانه خالی در طول یک وقفه ۳۲ ساله و تمیز کردن خانه در اخرین لحظه برای بازگشت رمزی تمرکز دارد. وولف پیشرفت علف های هرز، کپک، گرد و غبار و وزش باد را توصیف می کند، اما او صرفا رویدادهای مهمی مانند مرگ خانم رمزی و یک پسر و دختر را اعلام می کند. در بخش سوم رمان، فانوس دریایی»، وولف اقای رمزی، کوچکترین فرزندانش (جیمز و کم)، لیلی بریسکو و دیگران را از پنجره» به خانه برمیگرداند. همانطور که اقای رمزی و بچه های نوجوان به فانوس دریایی می رسند و لحظه ای اشتی می کنند، لیلی نقاشی خود را تکمیل می کند. به فانوس دریایی melds به ساختار ان سوالات در مورد خلاقیت و ماهیت و عملکرد هنر. لیلی به طور موثر برای هنر غیر نمایندگی اما احساسی استدلال می کند و نقاشی او (که در ان مادر و کودک به دو شکل با یک خط بین انها کاهش می یابد) ساختار انتزاعی رمان عمیقا elegiac Woolf را بازتاب می دهد.
در دو مقاله در سال ۱۹۲۷، “هنر داستان” و “بیوگرافی جدید”، او نوشت که نویسندگان داستان باید کمتر به مفاهیم ساده واقعیت و بیشتر به زبان و طراحی توجه کنند. با این حال محدود شده توسط واقعیت، او استدلال کرد، زندگینامه نویسان باید حقیقت را با تخیل، “استحکام گرانیت مانند” با “ناملموسی رنگین کمان مانند” یوغ کنند. رابطه انها در سال ۱۹۲۷ سرد شد، وولف به دنبال بازگرداندن Sackville-West از طریق یک “بیوگرافی” بود که شامل سابقه خانوادگی Sackville بود. وولف معضلات بیوگرافی، تاریخی و شخصی را با داستان اورلاندو، که از دوران الیزابت در طول قرن هجدهم زندگی می کند، حل کرد. او سپس زن می شود، محدودیت های جنسیتی ناتوان کننده را تجربه می کند و در قرن بیستم زندگی می کند. اورلاندو شروع به نوشتن شعر در طول رنسانس، با استفاده از تاریخ و اساطیر به عنوان مدل، و در طول قرن های بعد به شعر “درخت بلوط” باز می گردد، تجدید نظر در ان با توجه به تغییر قراردادهای شاعرانه. خود وولف در تقلید قهرمانانه از سبک های بیوگرافی که در همان دوره زمانی تغییر می کنند، می نویسد. بنابراین، اورلاندو: یک بیوگرافی (۱۹۲۷) مصنوعی بودن نسخه های جنسیتی و ژانر را نشان می دهد. با این حال فوق العاده، اورلاندو همچنین برای یک رویکرد رمانتیک به بیوگرافی استدلال می کند.
در سال ۱۹۲۱ جان مینارد کینز به وولف گفته بود که خاطرات او در مورد جورج» که در ان سال یا یک سال قبل به باشگاه خاطرات ارائه شده بود، بهترین نوشتههای او را نشان میدهد. پس از ان او به طور فزاینده ای از فروتنی مردانه به استعدادهای زن خشمگین شد. در اتاقی از خود» (۱۹۲۹)، وولف غیبت زنان از تاریخ را نه به دلیل فقدان مغز و استعداد، بلکه به فقر انها متهم کرد. وولف در سخنرانی خود در سال ۱۹۳۱ با عنوان حرفههایی برای زنان» تاریخ اموزش و اشتغال زنان را مطالعه کرد و استدلال کرد که فرصتهای نابرابر برای زنان تاثیر منفی بر کل جامعه دارد. او از زنان خواست تا “فرشته در خانه” را نابود کنند، اشاره به شعر کاونتری پاتمور از این عنوان، ستایش ویکتوریایی به زنانی که خود را به مردان قربانی می کنند.
پس از ستایش نمایشگاه نقاشی های ونسا بل در سال ۱۹۳۰ برای بی کلام بودن انها، وولف یک رمان عرفانی را برنامه ریزی کرد که به طور مشابه غیر شخصی و انتزاعی بود. در امواج (۱۹۳۱)، interludes شاعرانه توصیف دریا و اسمان از سپیده دم تا غروب. بین اینترلودها، صدای شش شخصیت نامگذاری شده در بخشهایی ظاهر میشود که از دوران کودکی به پیری منتقل میشود. در بخش میانی، هنگامی که شش دوست در یک شام خداحافظی برای یک دوست دیگر که به هند می رود، تنها گل در مرکز میز شام تبدیل به یک گل هفت طرفه می شود. یک گل کامل که هر چشم سهم خود را به ارمغان می اورد. امواج یک شکل شش طرفه را ارائه می دهند که نشان می دهد چگونه هر فرد حوادث – از جمله مرگ دوست خود – را منحصر به فرد تجربه می کند. برنارد، نویسنده گروه، بخش پایانی را روایت می کند و مرگ و جهانی بدون خود» را به چالش می کشد. اگرچه انها منحصر به فرد هستند (و نمونه های اولیه انها را می توان در گروه بلومزبری شناسایی کرد)، شخصیت ها تبدیل به یکی می شوند، همانطور که دریا و اسمان در اینترلودها غیر قابل تشخیص هستند. این یگانه بودن با تمام خلقت، تجربه اولیه ای بود که وولف به عنوان یک کودک در کورنوال احساس کرده بود. در این رمان تجربی او، او معادل شاعرانه خود را به دست اورد. از طریق به فانوس دریایی و امواج، وولف، با جیمز جویس و ویلیام فاکنر، یکی از سه ازمایشگر بزرگ مدرنیست انگلیسی زبان در نوشتن جریان اگاهی شد.
تاخیر در کار
از روزهای اولیه، وولف تجربه را از نظر مخالفت ها قاب کرده بود، حتی در حالی که او برای یک دولت جامع فراتر از تقسیمات دوگانه مشتاق بود. “ازدواج دائمی گرانیت و رنگین کمان” که وولف در مقاله خود “بیوگرافی جدید” توصیف کرد، رویکرد او را در دهه ۱۹۳۰ به اثار فردی و تعادل بین نوشتن اثار واقعی و تخیل نشان داد. حتی قبل از اتمام امواج، او شروع به جمع اوری یک دفترچه یادداشت از برش هایی کرد که وحشت جنگ، تهدید فاشیسم و سرکوب زنان را نشان می داد. تبعیض علیه زنان که وولف در اتاقی از ان خود» و حرفههایی برای زنان» مورد بحث قرار داده بود، الهام بخش او برای برنامهریزی کتابی بود که داستان یک خانواده خیالی به نام پارگیتر را ردیابی میکرد و شرایط اجتماعی تاثیرگذار بر اعضای خانواده را در طول یک دوره زمانی توضیح میداد. در Pargiters: A Novel-Essay او بین بخش های داستان و واقعیت متناوب بود. برای روایت تاریخی داستانی، او به تجربیات دوستان و خانواده از عصر ویکتوریا تا دهه ۱۹۳۰ متکی بود. برای مقالات، او در مورد ان دوره ۵۰ ساله تاریخ تحقیق کرد. با این حال، وظیفه حرکت بین داستان و واقعیت دلهره اور بود.
وولف به تعطیلات رفت تا یک بیوگرافی ساختگی از فلاش، سگ شاعر الیزابت برت براونینگ بنویسد. لیتون استراچی که به تازگی درگذشته بود، وولف جعل روش بیوگرافی خود را خاموش کرد. با این وجود، فلاش (۱۹۳۳) هم یک طنز بیوگرافی و هم یک اکتشاف خوشایند ادراک، در این مورد یک سگ است. در سال ۱۹۳۵ وولف Freshwater را تکمیل کرد، یک درام پوچ بر اساس زندگی عمه بزرگش جولیا مارگارت کامرون. این نمایشنامه پر سر و صدا که شامل برجسته های دیگری مانند شاعر الفرد، لرد تنیسون و نقاش جورج فردریک واتس است، مفاهیم ویکتوریایی هنر را هجو می کند.
در همین حال، وولف می ترسید که هرگز Pargiters را تمام کند. متناوب بین انواع نثر ثابت شد دست و پا گیر، و کتاب در حال تبدیل شدن به بیش از حد طولانی است. او این معضل را با کنار گذاشتن بخش های مقاله، حفظ روایت خانوادگی و تغییر نام کتاب خود به سال ها حل کرد. او ۵۰ سال سابقه خانوادگی را از طریق زوال نظامهای طبقاتی و مردسالارانه، ظهور فمینیسم و تهدید جنگ دیگری روایت کرد. ناامید برای پایان دادن به، وولف کتاب را با پژواک شاعرانه حرکات، اشیاء، رنگ ها و صداها و با حذف عمده فروشی، برش تجلی برای Eleanor Pargiter و ارجاعات صریح به بدن زنان روشن کرد. این رمان اسیب هایی را که در طول سال ها با سرکوب جنسی، جهل و تبعیض به زنان و جامعه انجام شده است، نشان می دهد. اگر چه (یا شاید به این دلیل) پیرایش وولف رادیکالیسم کتاب را خاموش کرد، سالها (۵۰) به یک پرفروش تبدیل شد.
هنگامی که فرای در سال ۱۹۳۴ درگذشت، ویرجینیا مضطرب بود. ونسا داغون شده بود سپس در ژوئیه ۱۹۳۷، پسر بزرگتر ونسا، جولیان بل، در جنگ داخلی اسپانیا در حالی که رانندگی امبولانس برای ارتش جمهوری خواه کشته شد. ونسا انقدر ناراحت بود که ویرجینیا نوشتن خود را برای مدتی کنار گذاشت تا سعی کند خواهرش را ارام کند. سه گینه (۱۹۳۸) به طور خصوصی در مورد مرگ جولیان و به طور عمومی علیه جنگ، پاسخ به این سوال را پیشنهاد می کند که چگونه از جنگ جلوگیری شود. وولف نمادهای مردانه اقتدار را با نظامیگری و زن ستیزی مرتبط می کرد، استدلالی که با یادداشت هایی از برش های او در مورد تجاوز، فاشیسم و جنگ تقویت می شود.
او که هنوز از مرگ راجر فرای و جولیان بل ناراحت بود، مصمم شد نظریه های خود را در مورد بیوگرافی تجربی و رمانتیک در زندگی فرای ازمایش کند. همانطور که او در “هنر بیوگرافی” (۱۹۳۹) اذعان کرد، سرکشی شواهد او را از امکان نوشتن یک بیوگرافی تخیلی ناامید کرد. در برابر “سخت کار کردن” پایان دادن به بیوگرافی فرای، وولف یک نمایشنامه ایه ای در مورد تاریخ ادبیات انگلیسی نوشت. رمان بعدی او، Pointz Hall (که بعدا دوباره بین اعمال می شود)، شامل نمایشنامه به عنوان یک مراسم انجام شده توسط روستاییان است و واکنش های متنوع نجیب زاده را به ان منتقل می کند. به عنوان یکی دیگر از تعطیلات از بیوگرافی فرای، وولف به دوران کودکی خود با “یک طرح از گذشته”، خاطرات در مورد احساسات مخلوط خود را نسبت به پدر و مادر و گذشته خود و در مورد خاطرات نوشتن خود بازگشت. (در اینجا برای اولین بار در نوشتن یک خاطره از نوجوان جرالد داکورث، برادر ناتنی دیگر او، لمس نامناسب او زمانی که او یک دختر شاید چهار یا پنج بود.) از طریق قرض گرفتن لحظه اخری از نامه های بین فرای و ونسا، وولف بیوگرافی خود را به پایان رساند. اگرچه ویرجینیا متقاعد شده بود که راجر فرای (۱۹۴۰) بیشتر گرانیت است تا رنگین کمان، ویرجینیا به خود تبریک گفت که حداقل به ونسا “راجر او” را بازگرداند.
رئیس وولف در برابر ادولف هیتلر، جنگ جهانی دوم، و ناامیدی خود او در حال نوشتن بود. در طول بمباران لندن در سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۴۱، او بر روی خاطرات خود و بین اعمال کار کرد. در رمان او، جنگ خود هنر و انسانیت را تهدید می کند و در تعامل بین مراسم – که در یک روز ژوئن ۱۹۴۰ انجام شد – و مخاطبان، وولف سوالاتی را در مورد ادراک و پاسخ مطرح می کند. با وجود تایید بین اعمال از ارزش هنر، وولف نگران بود که این رمان “بیش از حد ناچیز” بود و در واقع تمام نوشتن بی ربط بود زمانی که انگلستان به نظر می رسید در استانه تهاجم و تمدن در مورد لغزش بیش از پرتگاه. در مواجهه با چنین وحشتی، وولف افسرده خود را قادر به نوشتن یافت. شیاطین شک و تردید که او برای مدت طولانی در خلیج نگه داشته بود، به او بازگشت. در ۲۸ مارس ۱۹۴۱، از ترس اینکه اکنون تاباوری لازم برای مبارزه با انها را نداشته باشد، پشت خانه مانک و به سمت رودخانه اوس رفت، در جیبهایش سنگ گذاشت و خودش را غرق کرد. بین اعمال پس از مرگ در اواخر همان سال منتشر شد.
میراث ویرجینیا وولف
ازمایشات وولف با نقطه نظر تایید می کند که، همانطور که برنارد در امواج فکر می کند، “ما مجرد نیستیم.” نه مجرد و نه ثابت، ادراک در رمان های او سیال است، همانطور که دنیایی است که او ارائه می دهد. در حالی که جویس و فاکنر مونولوگ های داخلی یک شخصیت را از دیگری جدا می کنند، روایت های وولف بین درونی و بیرونی و بین شخصیت ها بدون مرز مشخص حرکت می کند. علاوه بر این، او از جذب خود بسیاری از معاصران خود اجتناب می کند و یک جامعه وحشیانه را بدون جزئیات صریح برخی از معاصران خود احساس می کند. فرم های غیر خطی او خواندن را نه برای راه حل های شسته و رفته بلکه برای حل زیبایی شناسی “قطعات لرزان” دعوت می کند، همانطور که در سال ۱۹۰۸ نوشت. در حالی که سبک تکه تکه شده وولف به طور مشخص مدرنیستی است، عدم قطعیت او پیش بینی اگاهی مدرن از کاهش مرزها و دسته ها است.
بسیاری از مقالات وولف در مورد هنر نوشتن و در مورد خواندن خود را امروز حفظ درخواست تجدید نظر خود را به طیف وسیعی از، در کلمات ساموئل جانسون، “مشترک” (غیر تخصصی) خوانندگان. مجموعه مقالات وولف خواننده مشترک (۱۹۲۵) توسط خواننده مشترک: سری دوم (۱۹۳۲؛ همچنین به عنوان خواننده مشترک دوم منتشر شد). او به نوشتن مقالات در مورد خواندن و نوشتن، زنان و تاریخ و طبقه و سیاست برای بقیه عمرش ادامه داد. بسیاری از انها پس از مرگ او در جلدهای ویرایش شده توسط لئونارد وولف جمع اوری شدند.
ویرجینیا وولف بسیار بیشتر از جویس داستان نوشت و بسیار بیشتر از جویس یا فاکنر غیر داستانی نوشت. شش جلد خاطرات (از جمله مجلات اولیه او)، شش جلد نامه و حجم های متعددی از مقالات جمع اوری شده نشان دهنده تعامل عمیق او با مسائل مهم قرن بیستم است. اگر چه بسیاری از مقالات او به عنوان بررسی اغاز شد، به طور ناشناس به ضرب الاجل برای پول نوشته شده است، و بسیاری از انها شامل تنظیمات تخیلی و گمانه زنی های عجیب و غریب است، انها تحقیقات جدی در مورد خواندن و نوشتن، رمان و هنر، ادراک و جوهر، جنگ و صلح، طبقه و سیاست، امتیاز و تبعیض و نیاز به اصلاح جامعه است.
زبان فراموش نشدنی وولف، بینش پیش بینی شده او در مورد مسائل گسترده تاریخی، سیاسی، فمینیستی و هنری و ازمایش های تجدیدنظرطلبانه او با فرم رمان نویسی در طول یک حرفه قابل توجه مولد، مسیر نامه های مدرنیستی و مدرنیستی را تغییر داد.
منبع: بریتانیکا
دیدگاهتان را بنویسید