اعتراضات اخیر در کشور تفاوتهای جدی و معناداری با ادوار پیشین دارد که مهمترین آن به حضور پررنگ قشر جوان و حتی نوجوان بازمیگردد. در این بین حضور پررنگ دانشگاه و دانشجویان هم جای تأمل دارد. اگرچه به دلیل خاصیت و ماهیت دانشگاه اساسا دانشجویان نمیتوانند نسبت به تحولات جاری در جامعه بیتفاوت عمل کنند، اما نقش جدی دانشجویان و قشر جوان میتواند به نحوی تغییر ساختار اجتماعی اعتراضات را گوشزد کند. از این منظر «شرق» در گفتوگو با سیدجلال ساداتیان سعی در بررسی این مسئله داشته است که آیا باید قائل به تغییر ساختار و بافتار اعتراضات در کشور بود؟ آیا حضور دانشجویان و قشر جوان میتواند توسعه سیاسی یا فعالیت مدنی منجر شود؟ متن پیشرو ماحصل گپوگفت با این استاد دانشگاه است که سابقه دیپلماتیک و فعالیت سیاسی هم دارد.
با رصد دور جدید اعتراضات، بدنه اعتراضات را طبقه جوان و نوجوان تشکیل داده است. آیا ما در حال حاضر شاهد تغییر ساختار اجتماعی اعتراضات هستیم؟
با توجه به مجموعهای از تحولات در سالهای اخیر و بهویژه یک دهه گذشته اساسا ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… و در کل بدنه کشور در حال تغییرات جدی است. حال در بستر چنین تغییری بدون شک محوریت هرگونه اعتراضی هم تغییر خواهد کرد. چون تا پیش از دور جدید اعتراضات تصور بر این بود که موتور محرکه هرگونه حرکتی در جامعه به احزاب، شخصیتها و چهرههای سیاسی بازمیگردد، اما این دوره از اعتراضات نشان میدهد که هم کانون و هم بدنه اعتراضات با محوریت جوانان و بدون مدیریت سیاسی در حال شکلگیری است.
همینجا توقف کنیم. چرا شاهد این پوستاندازی سیاسی – اجتماعی در حوزه اعتراضات هستیم؟
این تغییر اساسا ریشه در بستر عملکرد گذشته دارد. به هر حال زمانی که شاهد ناکارآمدی، بعضا فساد و در عین حال به زعم آنان فضای بسته سیاسی-رسانهای در کشور هستیم، عملا این پوستاندازی اجتنابناپذیر جلوه میکند. در این بین زمانی که طبقه جوان به شکل مستقیمتری با مشکلات اقتصادی و معیشتی، فساد، بزهکاری، آسیبهای اجتماعی و… مواجه و درگیر است، شرایط به صورت اتوماتیک به سمتی میل میکند که کوچکترین اتفاق و حادثهای میتواند به بستری برای اعتراضات بدل شود. ما باید بپذیریم جامعه ما در ایران آبستن انواع ناآرامی و اعتراضات به دلیل انواع مشکلات از تورم و بیکاری تا عدم توزیع عادلانه و برابر مواهب سیاسی اقتصادی و فرهنگی است. بنابراین فوت خانم مهسا امینی تنها یک جرقه بود برای اینکه عقدههای نگفته یک بار دیگر خود را نشان دهد. ضمن آنکه خاستگاه هر اعتراضی قشر جوان است؛ چراکه این طبقه به دلیل بالندگی، پویایی و تحرک بالای اجتماعی بدنه اصلی اعتراضات را شکل میدهد، کمااینکه در ادوار پیشین اعتراضات هم نظایر آن را شاهد بودیم. اما مسئله اینجاست که عملکرد چهرههای سیاسی و احزاب یا همان به اصطلاح طبقه نخبه و الیت سیاسی-اجتماعی در کشور به گونهای بوده است که اکنون قشر جوان هیچگونه اعتمادی به این طبقه ندارد.
با این تفاسیر باید از شما پرسید که آیا توسعه سیاسی یا فعالیت مدنی برای این طیف که در دور جدید اعتراضات، اقدامات رادیکالی را در دستور کار قرار دادهاند محلی از اعراب دارد؟
من نمیخواهم چندان بدبینانه به این مسئله نگاه کنم، اما از دوره اصلاحات و دولت آقای خاتمی که برخی عبارات مانند فعالیت مدنی، فعالیت مدنی سیاسی، توسعه سیاسی، گفتمان سیاسی و نظایر آن به ادبیات سیاسی ایران راه پیدا کردند و پس از آن هم مرتب در سخنرانیها، مصاحبهها، یادداشتها، مقالات و پژوهشهای حوزه سیاسی و اجتماعی از آنها استفاده شده است، حالا بعد از گذشت سالهای متمادی دیگر این کلمات خاصیت، محتوا و از همه مهمتر کارکرد خود را از دست دادهاند.
چرا؟
چون فعالیت مدنی و توسعه سیاسی نیاز به یک بستر و فضای مناسب و استاندارد دارد. زمانی که این فضای مناسب به زعم گروه جوان در کشور فراهم نیست، طبیعتا زمینه تحقق و پیگیری برای این قبیل مسائل وجود ندارد. ساختار فعالیت مدنی و توسعه سیاسی در ایران نهادینه نشده است، گفتمان دموکراسی هم که الکن است و از همه مهمتر فعلا بخشی از مسئولان اعتباری برای اعتراض سیاسی، فعالیت مدنی و توسعه سیاسی هم قائل نیستند. لاجرم باید شاهد اعتراضات رادیکال هم باشیم که لزوما من موافق برخی اقدامات نیستم.
ولی سؤال مهمتر آنجاست که اگر بدنه و کانون دور جدید اعتراضات را جوانان با محوریت دانشجویان و طبقه تحصیلکرده شکل میدهد، چرا توسعه سیاسی رنگ میبازد؟
ببینید زمانی که با تحلیل عمیقتر به ریشه اتفاقات بازمیگردیم این نتیجه حاصل میشود که دور جدید اعتراضات با جرقه مرگ مهسا امینی شروع شده است، اما کل جریان اعتراض به حجاب، گشت ارشاد و… بازنمیگردد، بلکه مجموعهای از عملکردها این خروجی را به دنبال دارد. توسعه سیاسی و فعالیت مدنی هم که در ۲۵ سال گذشته کاری از پیش نبرده است. لذا وضعیت امروز نتیجه یک اتفاق و حادثه نیست، بلکه ثمره عملکرد مدتهاست. ما متأسفانه شاهد آن هستیم که به واسطه انتخابات مجلس، ریاستجمهوری و… در یک دوره کوتاه به این دست عبارات مانند توسعه سیاسی و فعالیت مدنی چنگ میزنند و به آن اهمیت میدهند، اما بعد از گذشت فضای رقابتی، دوباره به همان روال سابق برمیگردیم که نفی هر گونه توسعه سیاسی و فعالیت مدنی را در دستور کار خود دارد. فساد و ناکارآمدی در کنار فضای بسته باعث شده است که قشر جوان امروز کشور، نه اعتبار و نه اعتنایی برای توسعه سیاسی، فعالیت مدنی و نظایر آن قائل نیست. زمانی که همه در داخل کشور به فساد، ناکارآمدی و فضای بسته اذعان و اعتراف دارند و در طول این سالها هم اتفاقی برای فعالیت در این زمینه روی نداده است، بخشی از جامعه جوان کشور امیدی برای اصلاح امور ندارد. همین نکته سبب میشود بستر برای اعتراض، ولو اعتراض خشونتآمیز به عنوان تنها راهحل و راهکار از نظر گروه معترض بروز کند چراکه توسعه سیاسی، فعالیت مدنی و نظایر آن تاکنون نتوانسته است به بهبود وضعیت اجتماعی ایران منجر شود. به قول یکی از چهرههای سیاسی کشور اگر کسی با منطق جامعهشناسی و منطق سیاسی شورشها، اعتراضات و خشمهای شهری آشنا باشد، میداند در تمام دنیا وقتی چنین اتفاقی میافتد، جامعه دچار فوران خشم اجتماعی میشود. در کشورهای دیگر نظیر آمریکا هم چنین اتفاقاتی سبب شورش اجتماعی میشود و کشته هم میدهد.
دانشگاه و دانشجو باید سیاسی باشد یا خیر؟
سیاسی باشد، اما سیاستزده نباشد. دانشگاه و دانشجو باید فعالیت سیاسی داشته باشند؛ چراکه اساسا دانشجو نباید و نمیتواند نسبت به اتفاقات جامعه بیتفاوت باشد. دانشگاه محلی برای شنیدنشدن همه صداهای سیاسی و اجتماعی از هر طبقه، قشر و گروهی در جامعه است؛ چراکه دانشجویان نماینده کل جامعه از همه اقوام، مذاهب و قشرهای ایران هستند. از این منظر دانشگاه محل مختلف و تضارب آرا و بهترین محل برای بحث، گفتوگو و حتی جدل سیاسی درباره چالشها، معضلات و بحرانهای مختلف جامعه و از همه مهمتر محلی برای ارائه راهحلهای درست، واقعبینانه، منطقی و علمی برای حل این چالشها و بحرانهاست. اما اینکه سعی شود فعالیت سیاسی دانشجو و دانشگاه را به نوعی رفتار سیاستزده تبدیل کنیم و از همه مهمتر این نگاه سیاستزده را به نگاه امنیتی گره بزنیم، قطعا دانشگاه از کارکرد واقعی خود فاصله میگیرد و به محلی برای جولان برخی جریانهای سیاسی و محدودکردن دیگر صداها بدل میشود.
در این بین نگاه امنیتی تا چه اندازه به شکلگیری وضعیت کنونی دامن زده است؟
اتفاقا یکی از موارد کلیدی که عملا بستر و فضای هرگونه فعالیت مدنی و توسعه سیاسی را نابود کرده است به همین نگاه بازمیگردد. ببینید عمق مشکل تا کجاست که نگاه امنیتی صرفا به حوزه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی هم بازنمیگردد، بلکه در سایر شئونات هم ریشه دوانده است. برای مثال در اقتصاد و بازار هر زمان که کنترل شاخصهای اقتصادی مانند قیمت ارز از دست دولت و مقامات درمیرود به فوریت پلیسیکردن بازار و برخورد با برخیها به نام دلال و… شکل میگیرد، کمااینکه در بازار ارز چندین بار شاهد فضای پلیسی بودیم. پس طبیعی است که وقتی این نگاه بر همه مقولات جامعه از اقتصاد تا حجاب، تحرکات سیاسی، فعالیتهای دانشجویی و… حاکم باشد نمیتوان منتظر توسعه سیاسی و فعالیت مدنی بود. شاید خواسته آشکار و مطالبه محوری معترضان در این دوره جدید به مسئله حجاب و انعطاف بیشتر در این موضوع معطوف شود، اما مطالبه و انتظارات مردم صرفا این نیست؛ چراکه جامعه در هر کشوری طیف گستردهای از خواستهها و انتظارت را دارد که وظیفه هر حکومت و ساختار سیاسی تحقق آنهاست، خصوصا در جامعه ما که فقر و نابرابری، بیکاری و انواع تبعیض وجود دارد. جامعه عملا به انباشتی از برخی مشکلات بدل شده است و دنبال بهانه میگردد تا اعتراض کند.
این نکات شما توجیهی بر دستکشیدن از آنهاست؟
خیر بههیچوجه. من صرفا به دنبال کالبدشکافی و آسیبشناسی وضع موجود هستم. اما قائل به این نیستم که فضا بیش از گذشته ملتهب شود و دامنه اعتراضات به ناامنیهای گسترده در کل کشور کشید شود. درعینحال باید واقعیات را هم دید. اگر بهبود فضای اجتماعی را طالبیم و به نحوی توسعه سیاسی و اجتماعی ایران را در سر داریم باید فضا و بستر لازم برای این مهم شکل بگیرد. نمیتوان با این شیوه ادامه داد. البته ما باید توازنبخشی جدی را در این رابطه به کار بگیریم که بین فضای امنیتی و فقدان کامل امنیت توازن برقرار شود؛ چون امنیت لازمه و پیششرط هرگونه توسعهای در هر زمینهای، از توسعه اقتصادی گرفته تا توسعه سیاسی، توسعه اجتماعی، فرهنگی و… است.
منبع: شرق
دیدگاهتان را بنویسید