نباید فراموش کنیم که الگوها موقتاند. یعنی به رشد ما کمک میکنند تا به بلوغ برسیم. پس از بلوغ، باید خودمان راه را از چاه تشخیص دهیم؛ چراکه، به قول کانت، هر انسانی چیزی دارد به نام “قوۀ حُکم”. نهایتا قوۀ حکم باید راهبر ما باشد نه الگوهایمان.
این روزها که به برکت کنگرهای دولتی و پرحاشیه، بحث “زنان تاثیرگذار” در فضای سیاسی و اجتماعی ایران مطرح شده، بسیاری از مردم احساس میکنند پرداختن به موضوع زنان تاثیرگذار، باید اصالت داشته باشد و پرداختن اصیل به این موضوع، بدون نقد مردسالاری ممکن نیست.
مردسالاری معنای روشنی دارد. سالار یعنی “سر” و “رئیس”. در جامعۀ مردسالار، ریاست از آن مرد است. بویژه ریاست در سیاست. اینکه واژۀ سالار، سر معنی میدهد، در واژگانی مثل “سرهنگ”، “سرلشکر”، “سرگرد” و “سرکرده” آشکار است. سالار در کلمۀ “سپهسالار” نیز یعنی رئیس سپاه. خلاصه اینکه در جامعۀ مردسالار، سروری و ریاست با مرد است.
از آنجایی که اختلاف در روابط اجتماعی امری گریزناپذیر است، زنان تاثیرگذار در جامعهای که مناصب ریاستیاش در اختیار مردان است، تاثیرگذاریشان فقط تا آنجاست که مورد تایید مردان باشد؛ مردانی که در حوزهها و نهادهای گوناگون، ریاست بر “زنان تاثیرگذار” را بر عهده دارند.
بنابراین پرداختن طرفداران مردسالاری به مقولۀ “زنان تاثیرگذار” از سوی هیچ زن تاثیرگذار راستینی جدی گرفته نمیشود. مردم اکثرا تفاوت نمایش و واقعیت را درمییابند.
اما برای معرفی زنان تاثیرگذار، لازم نیست حتما کنگرهای عریض و طویل برپا کرد و پول یامفت فراوانی را به پای چهرههایی ناآشنا و نامربوط ریخت. گاهی با کارهای ساده ولی مفید نیز میتوان زنان تاثیرگذار را به مردم و بخصوص جوانان و بالاخص دختران جوان شناساند.
یکی از این کارها، کتاب «زنان در علم» نوشتۀ راشل ایگنوتوفسکی است. این کتاب برای کودکان نوشته شده و مترجمش ماندانا فرهادیان و ناشر آن “انتشارات فاطمی” است.
ایگنوتوفسکی در این کتاب به ۵۰ زن دانشمند از هوپاتیا، فیلسوف یونان باستان تا می-بریت موزر دانشمند علوم اعصاب برندۀ جایزۀ نوبل فیزیولوژی/پزشکی ۲۰۱۴ و مریم میرزاخانی، ریاضیدان ایرانی و تنها زن برندۀ مدال فیلدز میپردازد.
نویسنده داستان زندگی هر دانشمند را با جنبههایی از زندگی شخصی و دستاوردهای علمی او ترکیب کرده و دو صفحه را به هر محقق اختصاص داده تا از آنها تصاویری چشمگیر برای علاقهمندان جوان خلق کند.
زنان از قدیمالاایام از حقوق طبیعی خود محروم بودهاند. قرنها اجازۀ درس خواندن نداشتند و بعدتر هم، چنانکه ایگنوتوفسکی در کتابش گفته است، اجازۀ انتشار مقالات علمیشان را. وظایف زنان به خانهداری، دهقانی و ساخت اشیاء کاربردی محدود میشد.
تا همین پنجاه سال قبل، زنان را به اندازۀ مردان باهوش نمیدانستند. هوش مختص مرد بود و هوشِ زن، نامش مکر بود. به قول بیضایی: عقل همین که به زنان میرسد، نامش میشود مکر.
اما زنانی کنشگر در مقابل این انقیاد تاریخی و بردگی محترمانه، ایستادگی کردند و برای کسب مشاغل اجتماعی، که تعریفی مردانه داشتند، جنگیدند. مطالبهگری راستین یعنی همین. زنان سنتیای که در کنگرۀ دولتی دربارۀ “زنان تاثیرگذار” سخنرانی کردند، واقف نیستند که اگر زنان سنتشکن سدۀ های پیشین نبودند، زنان سنتی در ایران این روزگار همچنان خانهنشین بودند و از حق اشتغال محروم.
بنابراین اینکه زنان سنتشکن غربی یا حتی شرقی سدهها و دهههای قبل را جز با ملامت و به بدی یاد نکنیم، و مدعی باشیم که ما پرچمدار شکلگیری زن طراز نوین در تاریخ بشر هستیم، جدا از اینکه شعاری پرطمطراق و توخالی سر دادهایم، فضل تقدم زنان سنتشکن را نیز نادیده گرفتهایم و دِین خود را به آنها فراموش کردهایم. در حالی که ادای دِین، در صورت امکان، شرط سلوک اخلاقی است.
آیا ممکن نبود در کنگرهای که “لوند لبنانی” را به عنوان “زن تاثیرگذار” تکریم کردند، از مریم میرزاخانی هم یادی کنند؟ راشل ایگنوتوفسکی در کتاب خودش برای کودکان جهان، به زندگی مریم میرزاخانی هم پرداخته؛ ولی دولت ایران در کنگرهای که برپا کرد، از ریاضیدان نابغۀ ایرانی یادی نکرد.
مریم میرزاخانی با کودک و همسرش
ولی چرا؟ آیا سر و وضع و حجاب این عنصر مجهولالهویه، “مناسب”تر از پوشش مریم میرزاخانی بود و تطابق داشت با الگوی مد نظر از زن ایدهآل؟
بیاعتنایی عامدانۀ مقامات سیاسی ریز و درشت مملکت ما به مریم میرزاخانی یا لیلا اسفندیاری، که این دومی الهامبخش بسیاری از زنان کوهنورد این مملکت بوده و زندگیاش را فروخت برای فتح رفیعترین قلل جهان، و عاقبت جانش را در این راه از دست داد و – به قول خودش – بام جهان آرامگاه ابدیاش شد، نشانۀ هر چه که باشد، نشانۀ تقدیر و حمایت از زنان تاثیرگذار نیست
لیلا اسفندیاری
زنان گمنام و بیربطی که به هوای پاکت ۲۰ هزار یورویی، از آفریقا و آمریکای جنوبی و اروپای شرقی و آسیا به ایران آمده بودند، کجا و لیلا اسفندیاری که برای فتح قلۀ «گاشربروم ۲» خانهاش را فروخت و بدون هیچ گونه حمایتی از جانب فدراسیون کوهنوردی، راهی بام جهان شد کجا؟
شرح موفقیتها و تاثیرگذاری لیلا اسفندیاری مفصل است و در نوشتۀ دیگری به آن خواهیم پرداخت؛ ولی مختصرا باید گفت که لیلا اسفندیاری نیز مثل بسیاری از زنانی که راشل ایگنوتوفسکی به آنها پرداخته، درگیر مبارزه با مردسالاری و پدرسالاری بود و مهمتر اینکه، موفقیتهای چشمگیرش (مثل صعود به قلۀ ۸۱۲۶ متری نانگاپاربات، مشهور به کوه قاتل) به دلایل غیرفنی مورد تایید فدراسیون کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران قرار نگرفت.
لیلا اسفندیاری و مریم میرزاخانی تاثیرگذار بودند یا مایا صباغ از لبنان؟ لیلا اسفندیاری چون بر فراز قلل رفیع جهان به خاطر پوشش محبوب اصولگرایان نبود، ولی مایا صباغ چون محبوب این جماعت است، در رستورانهای تهران بیحجاب سلفی میگیرد. یعنی مسئله “حجاب” نیست. مسئله این است که چه کسی بیحجاب است. اگر خودی باشد، اشکالی ندارد. اگر غیرخودی باشد، حتی اگر قلل رفیع هیمالیا را فتح کند یا تنها زنی باشد که در تاریخ ریاضیات مدال فیلدز را کسب کرده، باز هم “زن تاثیرگذار” نیست و در تجلیل او نباید سخنی گفت یا قدمی برداشت.
مایا صباغ؛ زن تاثیرگذار کنگرۀ دولتی!
بگذریم. راشل ایگنوتوفسکی در کتابش به زنان دانشمندی پرداخته که از علاقهشان به یادگیری و نشر دانستههایشان دست نکشیدند، بنابراین به دور زدن قواعد و قوانین متوسل شدند و نوشتههایشان را با نام مستعار منتشر کردند.
مدتها بعد وقتی جامعۀ زنان دگرگون شد و راهشان به دانشگاهها باز شد، جنسیتشان سبب میشد حرفهای درخور یا سرمایهای برای پیشبرد اهدافشان در اختیار نداشته باشند. در آسمان تاریخ علم نام بسیاری از زنان که برای علم جنگیدند، میدرخشد.
در کتاب «زنان در علم» با عنوان فرعی «۵۰ پیشگام جسور که دنیا را تغییر دادند»، خانم ایگنوتوفسکی با شرح نوشتاری و تصویری فرازونشیبهای زندگی برخی از این دانشمندان زن، از زنانی میگوید که از یونان باستان تا همین اواخر با “نه” قطعیِ جامعۀ مردسالار روبهرو شدند اما جوابشان این بود: اگر میتوانی جلوی من را بگیر!
ا گرچه او به شرح دستاوردهای زنان نامداری مانند آدا لاویس، ماری کوری و روزالیند فرانکلین میپردازد اما حضور پررنگتر متعلق به زنان دانشمندی است که هرگز نام آنها را نشنیدهایم و از ابداعات آنها خبری نداشتهایم. مانند ماریا زیبولا مریان، حشرهشناس آلمانی و بزرگترین تصویرگر علمی تاریخ که در قرن هفدهم میزیست.
علاقۀ مریان به نقاشی و حشرهها، او را به تصویر کردن زندگی پروانهها سوق داد. در آن زمان ارتباط میان کرم ابریشم و پروانه بر همه پوشیده بود. او با کتاب «تبدیل معجزهآسای کرم ابریشم و تغذیه از گلها»، به معرفی گونههایی از حشرهها و پرندهها و خوراکهای آنها پرداخت و بدینترتیب نام خود را به عنوان یکی از پیشگامان حشرهشناسی ثبت کرد.
یا آلیس بال، شیمیدان آفریقایی-آمریکایی که در سال ۱۸۹۲ به دنیا آمد، از دیگر زنان تاثیرگذاری است که در این کتاب به او پرداخته شده. در اوایل قرن بیستم بیماری جذام شیوع پیدا کرد. بیمار جذامی دچار بیحسی میشد، زخمهای پوستیاش منجر به نقص عضو دائمی میشد و اعصاب و چشمها را هم بینصیب نمیگذاشت.
استفاده از روغن غلیظ دانۀ درخت چالموگرا، راه علاج این بیماری بود اما ترکیب این روغن با آب و تزریق آن به جذامیان عملا امکانپذیر نبود. بنابراین آلیس بال تحقیق خود را شروع کرد. او در ۲۳ سالگی روش جدیدی برای استفاده از روغن چالموگرا کشف کرد.
او پس از جداسازی اتیل استرها در اسیدهای چرب، توانست روغن را با آب مخلوط کند و در نتیجه برای تزریق مورد استفاده قرار دهد. این درمان به “روش بال” مشهور شد و جذامیها را از شر جذام خلاصی داد.
ایگنوتوفسکی برای علاقهمندان به دنیای شیمی وسایل آزمایشگاه را تصویر کرده، آماری از حضور زنان در دنیای علم، فناوری، مهندسی و ریاضی به دست داده و همچنین از نقش زنانی گفته است که بر دنیای علم تاثیر گذاشتهاند. در انتهای کتاب نیز فیلم، کتاب و وبسایتهایی را برای دوستداران جوان حوزۀ علم معرفی کرده است.
راشل ایگنوتوفسکی
«کتاب زنان در علم» بیشتر مناسب کودکان و بویژه دختران شما است. هر چند که این کتاب برای بزرگسالان هم مفید است. به هر حال بهتر است آن را برای فرزندانتان بخرید تا با زنان تاثیرگذار راستین، که چیزی به گنجینۀ دانش بشری اضافه کردند و میتوانند الگویی مناسب برای دختران شما باشند، آشنا شوند.
این حرف البته به این معنا نیست که کودکان ما با خواندن چنین کتابی لزوما باید در راه دانشمندن شدن قدم بگذارند. همین که همت و پشتکار و سرسختی و تسلیمناپذیری را از این زنان بیاموزند، کافی است.
اصولا “الگوی جامع و همهجانبه” وجود ندارد. کسی که میخواهد فیزیکدان شود، ممکن است فلان دانشمند مشهور الگویش شود. جوان ورزشکار هم طبیعتا یکی از ستارههای ورزش الگویش میشود. هر الگویی در حوزهای خاص میتواند الگوی کودکان و نوجوانان و جوانان باشد. یا نهایتا از چند جهت میتواند الگو باشد.
استاد شجریان الگوی جوانان دوستدار آواز است ولی دلیلی ندارد که آنها همۀ جنبههای شخصیت شجریان را الگو قرار دهند. این حکم دربارۀ مارادونا و ماری کوری و مریم میرزاخانی و آلبرت اینشتین و هر فرد دیگری که قابلیت الگو شدن دارد، صادق است.
نیز نباید فراموش کنیم که الگوها موقتاند. یعنی به رشد ما کمک میکنند تا به بلوغ برسیم. پس از بلوغ، باید خودمان راه را از چاه تشخیص دهیم؛ چراکه، به قول کانت، هر انسانی چیزی دارد به نام “قوۀ حُکم”. نهایتا قوۀ حکم باید راهبر ما باشد نه الگوهایمان. الگوها به رشد ما کمک میکنند. قرار نیست جانشین قوۀ حکم ما شوند.
کتاب «زنان در علم»، الگوهایی مناسب را به فرزندان و بویژه دختران ما معرفی میکند. و مهمتر اینکه، آنها را با تاریخ علم تا حدی آشنا میسازد. و چه بسا شوق دانستن را در آنها بیش از پیش برانگیزد و در کنار این اشتیاق، میل به رهایی را نیز در آنان شعلهور سازد. رهایی از یوغ مردسالاری.
منبع: عصر ایران
دیدگاهتان را بنویسید