مولوی در مثنوی داستانی دارد از حمله سلطان محمد خوارزمشاه به سبزوار. گویا در آن زمان سبزوار شهری شیعهنشین بوده و به همین خاطر مشهور بوده است. شاه بعد از حمله به این شهر میگوید اگر میخواهید از گزند شمشیر من در امان باشید، باید لااقل یک نفر را در این شهر پیدا کنید که اسمش ابوبکر باشد. مردم شهر میگردند و سرانجام یک فرد فقیری را پیدا میکنند که گویا توان راه رفتن و فرار کردن از سبزوار را نداشته و اسمش ابوبکر بوده! میآورند خدمت سلطان که بیا! این هم ابوبکر!
حکایت ابوبکر و سبزوار، حکایت خیلی از کارهای نمایشی و تبلیغاتی است. مثل نمایشی که همه این سالها اجرا شده تا نشان دهیم زنان موفق و مردان در این جامعه برابرند. یادم میآید سال ۱۹۹۶ در المپیک آتلانتا، خانم لیدا فریمان پرچمدار کاروان ایران بود. ما به جهان نشان دادیم که در کشورمان زنان پابهپای مردان ورزش میکنند. (شبیه مردم سبزوار که نشان دادند ابوبکر هم مثل شیعهها در این شهر زندگی میکند) اما قسمت تلخ ماجرا این است که بعضی افراد باورشان شد که مشکلی برای ورزش زنان نیست. تنها زن ایرانی که در این سالها در المپیک مدال گرفته کیمیا علیزاده است که این روزها مسئولان ورزشی، تمایلی ندارند اسمش را بیاورند. ماجرا به اینجا رسیده که امروز، همسر مهدی قائدی، بیشتر از هر زن ورزشکار دیگری در اینستاگرام دنبالکننده دارد!
نه اینکه این داستان فقط در ورزش باشد. در سیاست وضع از این هم بدتر است. باز هم مثل المپیک، یک زمانی پرچم را دست زنان ورزشکار دادهایم. معصومه ابتکار سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود که سفارت آمریکا را فتح کرده بودند. یک سخنگوی دختر خیلی تصویر جذابی برای دانشجویان مسلمان انقلابی بود. اما واقعیت سیاست ایران این نیست. در ۴۳سال گذشته، حدود ۲۳-۲۲وزیر در هر دولت فعالیت کردهاند. یعنی تجربه وزیر بودن برای افراد مختلف حدود ۱۰۰۰سال است. از این هزار سال، تنها سه سال مرضیه وحیددستجردی به عنوان وزیر بهداشت حضور داشته. یعنی تجربه حضور زنان در وزارتخانهها حتی به نیم درصد هم نمیرسد. در مجلس کمی وضع بهتر است. از نزدیک به سه هزار نمایندهای که در ادوار مختلف به مجلس رفتهاند، کمتر از صد نفر آنان از زنان بودهاند! اینجا هم موردی مثل مینو خالقی وجود دارد که به خاطر یک عکس قدیمی، قبل از ورود، پروندهاش را بستند. در مجلس خبرگان و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و سایر نهادهای مشابه هم، اصلا خبری از حضور زنان نیست. البته آمریکا هم تا امروز رئیسجمهور زن نداشته اما این طرف، حتی در میان نامزدهای تاییدصلاحیتشده انتخابات ریاستجمهوری و نامزدهای ریاست مجلس هم اثری از خانمها نیست.
در عرصه فرهنگ و هنر هم لازم است از زنان موفق مثال بزنیم؟ اینکه مسائلی مثل مدلینگ و… در ایران از همان ابتدای قضیه ممنوع بوده. عرصه موسیقی هم حضور زنان را به رسمیت نمیشناسد. یعنی هنوز، به گروههای کنسرتی که نوازنده خانم دارند در بسیاری شهرها مجوز نمیدهند. حضور زنها خلاصه شده به سینما و شعر و داستان. اسامی چهرههای مطرح اینجا بیشتر است. مثلا در عرصه سینما، رخشان بنیاعتماد و پوران درخشنده و تهمینه میلانی و مرضیه برومند و نرگس آبیار جزو فیلمسازهای خوب ایرانی محسوب میشوند. لااقل در این یک عرصه میتوانیم ادعا کنیم درصد زنان فیلمساز ایران از زنان فیلمساز هالیوود بیشتر است. اما همین زنها هم پشت دیوار خیلی ممنوعیتها ایستادهاند. شاید به یاد بیاورید که ارزشیترین چهره این فهرست، نرگس آبیار، به خاطر ساخت یک فیلم ارزشی، به یک دانشگاه دعوت شده بود، اما چون پوشش مناسبی نداشت، حراست راهش نداد. در شعر و ادبیات هم وضعیت همینطور است. در دانشگاه هم وضعیت همین است. مشهورترین چهره علمی زنان ایران در سالهای اخیر مریم میرزاخانی بوده که بعد از وفاتش هم روزنامهها شک داشتند که تصویر واقعی او را منتشر کنند یا با فتوشاپ، حجاب سرش کنند. از قضا من در دانشگاه استادی داشتم که همرشته خانم میرزاخانی بود و دهه هفتاد در آزمون بورسیه هم نمره بالایی گرفته بود، اما چون مجرد بود، نفر بعدی که یک آقا بود به جای او به خارج از کشور اعزام شده بود. این بانو که به نظر من اعجوبهای در نظریه اعداد بود، چند سال پیش خودکشی کرد.
شاید برای خوشآمد سلطان خوارزمشاه هم یک ابوبکری را پیدا کنید و خیالتان راحت باشد که جنستان جور است. شاید خیلیها هم باورشان شود. اما خب بهتر است خودمان را گول نزنیم و زمانی که صدای اعتراض زنها بلند شد، ادعا نکنیم که همیشه به اینها سهم برابر پیشرفت داده بودیم.
منبع: میثم سعادت/ هم میهن
دیدگاهتان را بنویسید