آذر ۱, ۱۴۰۳
زندان زنان

دیگر مردانه نیستند

«لیلا مهداد»، زندان زنان؛ میترا با سری تراشیده نقش اصلی را به‌عهده دارد. دختری که قتل ناپدری گذرش را به یکی از بندهای زندان انداخته. دختری سرکش که تن به قوانین زندان نمی‌دهد و با کوتاه‌شدن موی سر و حبس در سلول انفرادی تنبیه می‌شود. ۱۰سال بعد که میترا زندانی پیری شده، قوانین زندان تغییر می‌یابد. بعد از مدتی حکم آزادی میترا صادر می‌شود، اما او از بیرون رفتن امتناع می‌کند تا مراقب یکی از دختران زندانی باشد.

زندان زنان، میتراهایی به خود می‌بیند که یا به‌خاطر قتل ناپدری گذرشان به یکی از بندها افتاده یا دست در سرقتی داشتند. شاید هم یکی از میتراها همدست یکی از کلاهبرداری‌های شهر بوده. زنانی که به گمان کارشناسان پیش از این جرم‌شان در اعتیاد یا بدرفتاری با فرزند خلاصه می‌شد. کارشناسان بر این باورند معادلات به‌هم خورده و هم به لحاظ کمی و هم کیفی در جرایم زنان دچار تحول شده‌ایم. این در حالی است که آمارهای رسمی حکایت از این دارند که بخش عمده‌ای از جرایم مربوط به زنان است. بررسی‌ها نشان داده بار مشکلات مالی و فقر در سال‌های اخیر گریبان‌گیر زنان شده است. درواقع جرایم خشن همچون زورگیری، آدم‌ربایی و قتل در میان زنان شیوع پیدا کرده و دیگر مختص مردان نیست.

صلح‌طلب یا لطیف‌بودن تنها کلیشه‌ای جنسیتی

زن، جنس لطیف و صلح‌طلب؛ کلیشه‌ای جنسیتی. به اعتقاد مجتبی دلیر خشم، خشونت و پرخاشگری در هر دو جنس دیده می‌شود. به باور این روان‌شناس اجتماعی لطافت، صلح‌طلبی و ظرافت در هر دو جنس وجود دارد. «مقداری زنانگی در روان مردان و تا اندازه‌ای مردانگی در روان زنان وجود دارد. درواقع مقداری خشم و توان پرخاشگری به‌منظور دفاع از خود در مواقع موردنیاز در هر دو جنس لازم است.»

نظریه‌پردازانی هم هستند که جنسیت مردانه را با خشم و خشونت و پرخاشگری مرتبط می‌دانند. باوری که انتقاداتی هم به خود می‌بیند. به اعتقاد این عضو هیأت‌مدیره انجمن روان‌شناسی اجتماعی ایران، روان‌شناسی اجتماعی بر یادگیری مشاهده‌ای یا یادگیری اجتماعی رفتارها از جمله پرخاشگری تاکید دارد. به نظر می‌رسد دیدگاه اخیر بیشتر به واقعیت نزدیک باشد. «اینکه چرا آمار رفتارهای خشونت‌آمیز و حتی جرایم خشن در میان زنان افزایش یافته، باید گفت یکی از دلایل آن یادگیری مشاهده‌ای است.» واقعیت امر این است که فرد با مشاهده پاداش گرفتن رفتار خشن دیگران به‌ویژه در کودکی ترغیب به چنین رفتارهایی می‌شود. هرچند دیدن چنین رفتارهایی در فیلم‌هایی که زنان به‌راحتی جرایم خشن انجام می‌دهند، به فرد می‌آموزد با چنین رفتارهایی به خواسته‌اش خواهد رسید. به باور «دلیر» تماشاکردن و انجام بازی‌های رایانه‌ای هم بی‌تاثیر نیست. بازی‌هایی که اغلب رقابتی، تهاجمی و خشن‌اند. برخی از شخصیت‌های این بازی‌ها را  زنان تشکیل می‌دهند. این مسأله هم به نوبه خود می‌تواند در تفاوت آماری میان زنان دیروز و امروز در اقدام به جرایم خشن موثر باشد.

وضعیت اجتماعی و اقتصادی در میان متهمان پرونده‌های خشونت

وضعیت اجتماعی و اقتصادی هم به نوبه خود در خشن‌شدن جامعه تاثیرگذارند. به‌واقع می‌توان گفت گرانی، تورم و فقر آسیب‌های اجتماعی را به‌دنبال دارند. آسیب‌های اجتماعی همچون گسترش اعتیاد به سنین کودکی و نوجوانی، تبعیض، مقایسه اجتماعی و افزایش فاصله طبقاتی.

دوقطبی شدن جامعه، بی‌اعتمادی، عدم‌امنیت، ناامیدی نسل جوان، احساس حقارت و نیاز به دیده شدن در شبکه‌های اجتماعی را هم نباید نادیده گرفت. به اعتقاد «دلیر» هریک از این عوامل می‌تواند انگیزه‌ای برای اقدام به چنین رفتارهایی را فراهم آورد. «عامل دیگر مربوط به نقش رسانه‌ها به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی در نشر گسترده و سریع این رویدادهاست.» به گفته این روان‌شناس اجتماعی همان‌طور که پیش از این مطرح شد رفتارهای خشن در دو جنس همواره دیده شده. اگرچه امروز بیش از پیش با چنین اخباری در مورد زنان مواجه می‌شویم. «این مسأله می‌تواند به دلیل دسترسی بیشتر ما به این اخبار باشد. درواقع احتمال این وجود دارد که به لحاظ آماری این رفتارها نسبت به گذشته افزایش هم نیافته باشد. شاهد این ادعا وجود بند زنان در زندان‌ها از گذشته تا حال است.»

برقراری عدالت به سبک و سیاق زنانه

پرخاشگری، ویژگی بارز عصر جدید؛ پرخاشگری ناشی از خشم. به اعتقاد «دلیر» خشم اغلب به دلیل ناکامی ایجاد می‌شود. «کیست که بتواند منکر فراوانی ناکامی در روزگار کنونی ما باشد؟ دختران و زنان ما بحق، خواسته‌هایی برای زندگی سالم و سعادتمندانه دارند. این در حالی است که بارها با مانع یا موانعی برخورد می‌کنند. در راستای کسب حمایت از حقوق خود، خودشان را تنها می‌یابند. این زنان ممکن است تصمیم بگیرند خودشان دست به اقدام بزنند و عدالت را به سبک خودشان برقرار کنند.»

به باور این استاد دانشگاه در این‌خصوص دسترسی اطلاعاتی ناشی از تبدیل دنیا به دهکده جهانی، به‌ویژه می‌تواند نقش داشته باشد. وقتی زنی می‌بیند آن سوی دنیا، زنان چطور از حقوق خود دفاع می‌کنند، یاد می‌گیرد هنگام از دست رفتن حقوقش نباید منفعل باشد. ممکن است این یادگیری با یادگیری از فیلم‌های خشن روز دنیا ترکیب شده و نتیجه آن وقوع جرایم خشنی باشد که شاهد آن هستیم.

نکته دیگر دسترسی به ابزار و آلات پرخاشگری است. برای نمونه، در آمریکا که امکان داشتن اسلحه گرم به‌طور قانونی برای شهروندان وجود دارد، میزان جرایم خشونت‌بار منجر به مرگ هم بسیار بالاست. ممکن است افزایش میزان جرایم خشن با افزایش دسترسی به ابزارهای انجام چنین جرایمی در ارتباط باشد. باید این نکته را از یاد نبریم که هیچ انسانی از ابتدا مایل به تخریب زندگی سعادتمندانه خویش با ارتکاب جرایم خشن نیست. درواقع این محیط،جامعه و موانع متعدد است که از یک نوزاد معصوم مجرمی منفور می‌سازد. واقعیت امر این است که به جای گرفتن انگشت اتهام به سوی شخصیت ضداجتماعی لازم است مروری کنیم بر برنامه‌های نداشته و اقدامات اساسی انجام نشده.

نقش پررنگ زنان در جرایمی همچون قتل

جامعه بشری به مدرنیته‌بودن می‌بالد؛ اتفاق مبارکی که باعث شده جامعه بشری از کارکردهای مثبت آن بهره ببرد. کارکردهای مثبتی همچون آزادی و فرصت‌های برابر زنان و مردان. به باور «مصطفی آب‌روشن»،  این سبک از زندگی ارتباط معناداری با افزایش میزان جرم‌خیزی در میان زنان در جوامع صنعتی دارد. به اعتقاد این جامعه‌شناس در نوع‌شناسی مجرمان عموما ویژگی‌های قبل از این مورد توجه قرار می‌گرفتند؛ ویژگی‌هایی همچون؛ مرد بودن،جوان و زیرک بودن که بیش از سایر ویژگی‌های فیزیولوژی پررنگ‌تر بودند. «در سال‌های اخیر شاهد افزایش حضور روزافزون زنان و دختران در شبکه‌های مجرمان  هستیم.»

به گفته این عضو انجمن جرم‌شناسی ایران حضور فعالانه زنان تنها به حوزه موادمخدر و سرقت‌های کوچک محدود نمی‌شود. «در این سال‌ها در زمینه جرایم سنگینی همچون قتل، نقش زنان پررنگ بوده است.»

در گذشته زنان به‌عنوان معاون و دستیاران مجرمان اصلی به روند مجرمانه کمک می‌کردند. این در حالی است که در حال حاضر به‌عنوان اجراکننده و خیلی حرفه‌ای‌تر از مردان مرتکب جرایم خشن می‌شوند. پژوهش‌ها نشان از این دارند که نان‌آور بودن، مشکلات اقتصادی و فقر ناشی از آن در این مسأله دخیل هستند. درواقع این عوامل به‌طور بالقوه این دسته از زنان را به‌ افراد آسیب‌دیده و آسیب‌زا  تبدیل کرده است. «امروزه جرایم خشنی همچون زورگیری، آدم‌ربایی و قتل در میان زنان به‌شدت شیوع پیدا کرده و دیگر مختص مردان نیست.»

شوهرکشی، کلاهبرداری و سرقت‌های بزرگ!

شوهرکشی، کلاهبرداری و سرقت‌های بزرگ جزو جرایمی قرار گرفته‌اند که مجرم زن در میان‌شان افزایش یافته. درواقع باید گفت درآمد ناچیز، سرپرستی فرزندان و نداشتن مهارت‌های زندگی بخشی از عواملی‌اند که زمینه وقوع جرایمی را فراهم می‌آورند. به گفته «آب‌روشن» مشکلات اقتصادی و ناتوانی در برآوردن نیازهای اولیه زندگی، زنان را به سوی جرایم مردانه سوق می‌دهد.

به باور این جامعه‌شناس بدیهی است که زنان رفتار مجرمانه را انتخاب نمی‌کنند. «بسترهای نابسامان اجتماعی و اقتصادی به‌عنوان موج موافق آنان را به سوی انتخاب رفتارهای مجرمانه سوق می‌دهد.» جامعه امروز در حال گذار است، بنابراین بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی برای زنان قبح گذشته را ندارد. «در جامعه فعلی فعالیت در بسیاری از زمینه‌ها برای زنان فراهم شده است.»

به باور «آب‌روشن» بسیاری از زنان مشکل خاصی با فعالیت در عرصه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی ندارند. «برخی از زنان همچنان به‌دلیل عقده‌های روانی که از دوران کودکی با خود همراه دارند، دست به جرایم خرد می‌زنند.»  این جامعه‌شناس از جرایم خردی همچون سرقت‌هایی خرد از فروشگاه‌های بزرگ و میهمانی‌ها می‌گوید. «اینها زاییده عقده‌های روانی همچون چشم و هم‌چشمی و نگاه طمع‌ورزانه به اموال دیگران است. به‌نظر می‌رسد پس از نیاز شدید مالی، طمع‌ورزی مهم‌ترین دلیل ارتکاب سرقت در میان زنان است.»

طلاق، بدسرپرستی، کمرنگ شدن ارزش‌های اخلاقی هم دخیل‌اند

این عضو انجمن جرم‌شناسی ایران در جمع‌بندی ریشه‌های افزایش جرایم توسط زنان عوامل مختلفی را دخیل می‌داند. «طلاق، بدسرپرستی، بی‌سرپرستی،کمرنگ شدن ارزش‌های اخلاقی، بیکاری و فقر از عوامل کج‌روی در زنان محسوب می‌شود.» «آب‌روشن» معتقد است برخی از این زنان به‌خاطر اینکه از حالت بی‌دفاع خارج شوند، دست به جرایمی می‌زنند. «این زنان در قالب گروه یا باند دست به جرایم خشونت‌آمیز می‌زنند.» به اعتقاد این جامعه‌شناس، زنانی که در بیرون از حریم خانه به فعالیت‌های فرودست اقتصادی می‌پردازند، خشونت را از بستر جامعه می‌آموزند. این زنان اغلب به سمت خشونت‌ورزی سوق پیدا می‌کنند. ناگفته نماند به دلیل ملاحظات عرفی و قبح اجتماعی آمار دقیقی از میزان ارتکاب جرایم از سوی زنان در دسترس نیست. «این معضل نوظهور اجتماعی بیشتر در بین زنان کم‌سواد و بی‌سواد یا زنانی که ازدواج‌های تحمیلی و ناموفقی را تجربه کرده‌اند، دیده می‌شود.»

منبع: شهروند آنلاین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *