آذر ۱, ۱۴۰۳
مهاجرت از ایران

علت مهاجرت: ناامیدی از مرز پرگهر

نبود آیندۀ روشن، بیکاری، گرانی کالاهای اساسی، عدم امنیت شغلی، ترس از بازداشت‌های خودسرانۀ نهادهای امنیتی و پیشگیری از آزادی‌های فردی، از مهمترین دلایل میل به مهاجرت از ایران است. با شماری از داوطلبان مهاجرت از ایران در گفت‌وگو قرار گرفتیم.

می‌گوید: «در ایران هیچ امیدی ندارم. هر روز وضعیت وخیم‌تر می‌شود، حتی اگر نود درصد هم احتمال غرق شدن در دریا را داشته باشم، باز می‌خواهم بروم. این سومین بار است اقدام می‌کنم.»

اینها حرف‌های صادق است که از تمایل‌اش به مهاجرت از ایران می‌گوید. او کارشناسی اقتصاد دارد و با ماشین پدرش در سنندج مسافرکشی می‌کند. با بیشتر اشخاصی که صحبت می‌کنم حرف‌های صادق را تکرار می‌کنند و از ناامیدی زندگی در ایران می‌گویند.

آمارهای متناقضی از شمارش مهاجران ایرانی به خارج از کشور وجود دارد. سالنامه مهاجرت ایران (سال ١۴٠٠) آمار مهاجران ایرانی را یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر شمارش کرده است. اما دبیرخانه شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور، وابسته به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، حدوداً یک سال قبل از سالنامۀ مهاجرت، اعلام کرده بود که در کل چهار میلیون و ۳۷ هزار و ۲۵۸ ایرانی در خارج از کشور به سر می‌برند. بر طبق آمارهای ارائه شده در ده سالۀ ٢٠١٠-٢٠٢٠ میلادی، به طور متوسط هر سال ۵٠ هزار نفر به آمار مهاجران ایرانی اضافه شده است. اما آمار دقیقی از تعداد مهاجرت‌های موفقیت‌آمیز توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران منتشر نشده است. به گفتۀ افراد محلی تنها در شهر جوانرود از توابع استان کرمانشاه، بیش از ۶٠ جوان در سال جاری مهاجرت کرده‌اند. در چند روستای سردشت، در آذربایجان غربی بیشتر از ٣٠ نفر که بیشترشان افراد بین ٢۵ تا ٣۵ سال‌اند، در چهار ماه اول سال جاری از ایران خارج شده‌اند.

ناامیدی اقتصادی

تحریم‌های غرب و سیاست‌های غیرکارشناسانۀ دولتمردان جمهوری اسلامی، معیشت مردم را روزبه‌روز بدتر می‌کند. بیشترین شوک اقتصادی و افزایش قیمت‌ها مربوط به ابتدای شروع دولت ابراهیم رئیسی است. گرانی افسارگسیخته و بیکاری، بیشتر از پیش مردم را در تنگا قرار داده است. مرکز افکار سنجی کیو (کیو آنالتیکز) در پژوهش سال ١۴٠٠، عوامل اقتصادی را مهم‌ترین انگیزه افراد برای مهاجرت ارزیابی می‌کند. به طوری که ۸۰ درصد از پاسخگویان به این مرکز، دستیابی به موقعیت بهتر اقتصادی و یا فرار از وضعیت وخیم اقتصادی ایران را انگیزه اصلی خود برای مهاجرت عنوان می‌کنند. صادق نیز انگیزه اصلی خود را مشکلات اقتصادی می‌داند. او در این باره می‌گوید:

«هر کاری که بگویی انجام داده‌ام، از کولبری گرفته تا شاگردی در نانوایی، پیک موتوری، کارگری ساختمان و حالا هم مسافرکشی می‌کنم، آن‌هم با ماشین پدرم. اقتصاد ایران به جایی نمی‌رسد. می‌خواهم از ایران بروم تا از این جهنم خلاص شوم. نصف زندگی‌ام در بدبختی و بی پولی تلف شده، حداقل نصف دیگرش را زندگی بهتری داشته باشم.»

بر طبق آمار مرکز افکار سنجی کیو، از هر ٣ نفر ایرانی بالای ١٨ سال، یک نفر درصورتی که شرایط برای آنها مهیا باشد، مایل به ترک ایران هستند. (ابراهیم) ٣٨ سال سن دارد و مکانیک است. او که دو فرزند دارد از برنامه‌اش برای مهاجرت می‌گوید:

«اگر ازدواج نمی‌کردم تا حالا رفته بودم، ولی به خاطر خانواده‌ام شرایطم سخت‌تر شده است. دارم پول جمع می‌کنم بروم. با چند تا قاچاقچی صحبت کرده‌ام، گفته‌اند با پاسپورت به ترکیه بیائید از اونجا با کشتی حرکت می‌کنیم. می‌روم تا آیندۀ بچه‌هایم را تضمین کنم. اینجا معلوم نیست چه بلایی سرشان می‌آید، معتاد می‌شوند، زندانی می‌شوند یا فوق‌اش مثل اکثر جوان‌ها بیکار و بی‌پول علاف می‌چرخند.»

درآمد ابراهیم کم نیست، خودش می‌گوید ماهی بین ١٢ تا ١۵ میلیون تومان درآمد دارد، اما با وضعیت این‌روزهای اقتصاد ایران کفاف زندگی چهار نفره و اجاره‌نشینی را نمی‌دهد. می‌گویم وضعیت اروپا هم وخیم است، اینجا حداقل کار و کاسبی دارد، تا آنجا جا بیفتد طول می‌کشد. در جواب می‌گوید:

«وضعیت ایران هر روز بدتر می‌شود. کسی فکر نمی‌کرد ظرف یک ماه، قیمت‌ها تا این حد بالا برود. سرسام‌آور است. می‌ترسم بدتر هم بشود که خواهد شد. حاضرم بروم در اروپا کف رستوران را تمیز کنم اما اینجا استادکار مکانیک نباشم. آنجا حداقل امید داری که بچه‌هایت مدرسۀ خوب، شغل خوب و آیندۀ خوبی خواهند داشت.»

آمارهای دولتی از افزایش سن «امید به زندگی» و رسیدن آن به مرز ٧۶ سالگی می‌گوید. اما چیزی که عیان است روند نزولی آن است. ناامیدی از وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران، کلیدواژه‌ای ست که همۀ مصاحبه شوندگان من آن را تکرار می‌کنند. (سمیرا) پرستار یکی از بیمارستان‌های سنندج است. او که برای تقویت زبان انگلیسی‌اش هر روز چند ساعت درس می‌خواند، می‌گوید:

«می‌خواهم حداقل انگلیسی‌ام تقویت شود تا آنجا مشکلی نداشته باشم. برادرم چهار سال پیش رفت، الان تو منچستر زندگی می‌کند. من هم می‌خواهم بروم. امیدی در اینجا ندارم. کار و شغل و هرچیزی که در ایران داری موقتی است. به راحتی می‌توانند فردا صبح با هر بهانه‌ای که بخواهند اخراجت کنند. شش ساله تو بیمارستان کار می‌کنم، با وجود اینکه مجردم هنوز اینقدر پس‌انداز ندارم که بتوانم یک ماشین مدل پایین هم بخرم. راستش من با رفتن برادرم به شدت مخالف بودم، اما الان یک سال است خودم هم مصصم شده‌ام بروم. روزبه‌روز اوضاع بدتر و بدتر می‌شود. وضعیت اقتصادی فقط یک گوشۀ این ماجراست.»

محمد شریفی‌مقدم دبیرکل خانه پرستار در گفت‌وگو با روزنامه همشهری اظهار کرده بود: آمار مهاجرت پرستاران احتمالاً نسبت به گذشته، ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصد افزایش داشته است. او دلیل این افزایش را جذابیت کشورهای مرجع و تسهیل و تسریع در فعالیت پرستاران مهاجر می‌داند؛ وضعیتی که در ایران وجود ندارد و به‌زعم وی پرستاران در ایران امنیت شغلی ندارند. در این رابطه نیز مسئولان نظام پرستاری استان تهران درخواست مجوز خروج از کشور برای پرستاران پایتخت در سال‌های قبل را به‌طور میانگین ماهانه پنج نفر ارزیابی می‌کردند که با شروع همه‌گیری کرونا این رقم به ماهیانه ۵۰۰ درخواست رسیده است.

در گفت‌وگو با سمیرا می‌گویم: به نظر نمی‌رسد وضعیت سازمان نظام پزشکی کشور از حیث درآمد مشکل داشته باشد، هزینه‌های سرسام‌آور درمان که از جیب بیماران به خزانۀ نظام پزشکی سرازیر می‌شود، نشان می‌دهد که این سازمان تنها نهادی است که باید مشکل مالی نداشته باشد، پس باید حداقل حقوق شما را به موقع پرداخت کند و حتی افزایش حقوق  هم داشته باشید. او در پاسخ می‌گوید:

«افرایش درآمد سازمان، برای مدیران و روسای سازمان است، مشمول کادر بیمارستان نمی‌شود. حقوق ما به تاخیر می‌افتد که هیچ، حقوق کافی هم نداریم که کفاف زندگی معمولی را داشته باشد. خیلی از همکارهای من مجبورند دو شغل داشته باشند. حتی حق کارانۀ ما به موقع پرداخت نمی‌شود. چند نفر از همکلاسی‌های من دو سال پیش از ایران رفتند. الان با قرب و احترام در اروپا زندگی می‌کنند. همه‌جای دنیا به کادر درمان احترام می‌گذارند، اما در ایران شرایط را طوری ناجور و وخیم می‌کنند که خودت فرار کنی. من حتماً از ایران خواهم رفت حتی اگر نصف بیشتر راه را پیاده رفته باشم!»

ناامیدی فرهنگی

ناامیدی از شرایط فرهنگی ایران بعد از وخامت اقتصادی، دومین دلیل افزایش میل به مهاجرت در ایران ارزیابی می‌شود. بر طبق پژوهش افکارسنجی موسسه کیو، از ١٣٠٠ پاسخگو، ٢٢ درصد آنها انگیزه مهاجرت خود را عوامل فرهنگی می‌دانند. بهانۀ تحصیل، اصلی‌ترین انگیزه نخبگان و دانشجویان است. آرمان کارشناسی ارشد الکترونیک دارد و دو هفته پیش مدارک تحصیلی‌اش را ترجمه کرده است تا برای دانشگاهی در کانادا اپلای کند. او می‌گوید:

«می‌خواهم در کانادا تحصیلاتم را ادامه بدهم. اما بعد از اتمام آن، هرکاری می‌کنم تا به ایران برنگردم. اینجا اگر مدرک تحصیلی بالایی هم داشته باشی کار گیر نمی‌آید. تمام ادارات ایران فامیل و رفیق‌بازی است. شما خانوادۀ هر مسئول استانی را بررسی کنید، آخرسر فامیل دور یا نزدیک یکی از مسئولان رده بالای حکومتی‌ست یا حداقل خودش دستی در سازوکارهای نظامی کشور، مخصوصاً سپاه پاسداران دارد. هیچ کس براساس لیاقت و شایستگی مسئول نشده است. می‌روم چون حداقل آنجا شایسته‌سالاری است و کاری به این ندارند فامیل کی هستی و با چه نهادی همکاری می‌کنی.»

طبق آمارهای که از بررسی گذرنامه‌ها به دست آمده است، ۳۷.۲ درصد دارندگان مدال در المپیاد‌های دانش‌آموزی، و ۱۵.۴ درصد از رتبه‌های یک تا هزار آزمون سراسری، مقیم خارج از کشور هستند. از این میزان تنها، ۴.۴ درصد از المپیادی‌ها و ۲.۶ درصد از رتبه‌های برتر کنکور که پیش‌تر از کشور خارج شده بودند، به ایران بازگشته‌اند. آرمان در این باره می‌گوید:

«چرا باید به ایران برگردند؟ همین تعدادی هم که برگشتند اشتباه کرده‌اند، خدا را شکر کنند که به جرم جاسوسی بازداشت‌شان نکرداند! جمهوری اسلامی هیچ اصول و پرنسیپی ندارد. حتی به قوانین خوداش هم پایبند نیست چه برسد به قوانین بین‌المللی. من تمام تلاشم را می‌کنم بروم و برنگردم. از راه تحصیل نشد، قاچاقی می‌روم. اما درسم را آنجا ادامه می‌دهم.»

حرف‌های آرمان را نسرین که متخصص روانشناسی کودک است، تائید می‌کند. او که قصد دارد با همسرش از طریق فاند تحصیلی مهاجرت کند می‌گوید:

«برنامه چیده‌ایم تا حداقل یکی از ما دو نفر بتواند فاند تحصیلی بگیرد. آن وقت هردوتا می‌توانیم برویم. فعلاً ایتالیا را در نظر داریم. آنجا به نسبت راحت‌تر است، حتی پولی که برای تحصیل پرداخت می‌کنند نصف زندگی‌مان را سامان می‌دهد. من هر روز از این مملکت حالم بیشتر به هم می‌خورد. کوچک‌ترین امیدی ندارم. دارم فکر می‌کنم اصلاً می‌توانیم سال آینده تو تهران خانه اجاره کنیم!؟ الانشم یک خانه ۴۵ متری را ۵ میلیون کرایه کرده‌ایم. هر دوتامون کار می‌کنیم ولی نمی‌رسیم. بعد از ده سال زندگی در تهران دیگر نمی‌توانم برگردم سنندج. قید خرید هر چیزی را زده‌ایم، فقط داریم پس‌انداز می‌کنیم و به فکر مهاجرت هستیم.»

از آنجایی که در سال‌های گذشته وضعیت بازگشتی متخصصان و دانشجویان در ایران به طور رسمی پایش آماری نمی‌شد، نمی‌توان آمار دقیقی از میزان بازگشتی‌ها به ایران را به دست آورد. اما براساس گفتۀ برخی از نهادهای کشور،  تاکنون تنها حدود هزار و ۹۰۰ متخصص بعد از تحصیل در خارج از ایران به کشور بازگشته‌اند؛ آماری که حتی درصورت تائید راستی آزمایی آن، تعداد اندکی از متخصصان را دربرمی‌گیرد. به تخمین محققان پروژه ایران ٢٠۴٠ استنفورد، حدود ١٣٠ هزار دانشجوی ایرانی‌الاصل در دانشگاه‌های خارج از کشور در اوایل سال ٢٠٢٠ ثبت‌نام کردند.

مهاجرت برای شغل

بر اساس یافته‌های رصدخانه مهاجرت ایران در سال ۲۰۲۰ میلادی، تعداد ۱۵ هزار و ۳۳۳  درخواست پناهندگی جدید از سوی اتباع ایرانی در کشورهای مختلف جهان به ثبت رسیده است که از این تعداد به ۸۶۱ نفر از آنها تابعیت کشورهای دیگر اعطا شده و ۳۹۴ نفر در کشور سوم اسکان یافته‌‌‌اند. تنها در سال ١۴٠٠ خورشیدی، حدود ٣٠ هزار پناهجوی کُرد ایرانی در اقلیم کردستان عراق، درخواست پناهندگی داده‌‌اند که تا به امروز در انتظارِ انتقال به کشور سوم به سر می‌برند. وضعیت بیشتر این پناهجویان کُرد در اقلیم کردستان وخیم است. تعدادی از آنها عطای کشور سوم را به لقایش بخشیده‌اند و در آنجا تشکیل خانواده داده‌اند. وضعیت بهداشتی، معیشتی و اسکان این پناهجویان از وخامت بالایی برخوردار است.

اما اقلیم کردستان تنها مکانی برای پناهجویان کُرد نیست، بلکه محلی برای کسب درآمد و شغل موقت ایرانیان نیز است. سلیمان سه سالی می‌شود در اقلیم کارگر ساختمان است. می‌گوید تنها برای تعطیلات به ایران برمی‌گردد. او دربارۀ وضعیت کار برای ایرانی‌های اقلیم می‌گوید:

«اینجا نیروی متخصص و نیروی کار کمی دارد. بخصوص برای کارهای خدماتی. خیلی از ایرانی‌ها، بخصوص کُردها می‌آیند و اینجا کار می‌کنند. مشکلاتی زیادی هم دارند. مثلاً بیمه نداریم. یا پیش آمده صاحب کار پولمان را نداده و دستمان هم به جایی نمی‌رسد. اگر شانس بیاوری کار پیدا کنی، چون با دینار دستمزد می‌دهند برای ایران خوب است. من بیشتر پولم را برای خانواده‌ام در هورامان می‌فرستم.»

نبود حق بیمه و سختگیری‌های قوانین کار برای اتباع غیرعراقی، وضعیت را برای طیفی از کارگرهای ایرانی دشوار کرده است. سلیمان دربارۀ تجربۀ خود می‌گوید:

« در ایران کار پیدا نمی‌شود یا اگر هم بشود، دستمزدش خیلی پایین است و کفاف زندگی را نمی‌دهد. من و چند نفر از دوستانم اینجا آمدیم. متاسفانه آنها دوام نیاوردند و برگشتند. پول یکی از دوستانم را ندادند، بیچاره خیلی اذیت شد، سه ماه کار کرده بود! من هم شانس آورده‌ام کسی که پیشش کار می‌کنم فامیلمان است، وگرنه برای من هم سخت کار پیدا می‌شد. هرجوری که بخواهند پول می‌دهند، قانون و عرف خاصی برای مهاجران وجود ندارد، بستگی دارد پیش کی کار کنی. بعضی‌هاشون آدم‌های با انصافی هستند، ولی تعدادی از آن‌ها خیلی بدرفتارند.»

او دربارۀ پناهجویان کُرد اقلیم می‌گوید:

«وضعیت آنها خیلی وخیم است. ما حداقل می‌توانیم به ایران برگردیم. آنها جایی جز اینجا را ندارند و مجبورند تن به هر کاری با درآمد خیلی پایین بدهند. تازه ترس بازداشت و دیپورت هم دارند. خیلی از کارفرماها به پناهجوها کار نمی‌دهند، می‌ترسند برایش دردسر شود.»

عموم مصاحبه شوندگان من در کردستان ایران، از وضعیت بد اقتصادی و ناامیدی از زندگی در ایران می‌گویند. برای آنها ریشه تمام مشکلات، بحران سرسام‌آور اقتصادی و زندگی زیر سایۀ محدودیت‌های حکومت اسلامی ایران است. به گفتۀ آنها، نبود آیندۀ روشن، بیکاری، گرانی کالاهای اساسی، عدم امنیت شغلی، ترس از بازداشت‌های خودسرانۀ نهادهای امنیتی و پیشگیری از آزادی‌های فردی، از مهمترین دلایل میل به مهاجرت از ایران است.

منبع: رادیو زمانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *