دستنوشتهای را به نشانه توافق تنظیم کردهاند. پیش از سررسید قرارداد، طرف اول، با وجود بندِ «عدم امکان فسخ یکطرفه قرارداد»، آن را نادیده گرفته و آن را فسخ کرده است. قرارداد دوستانه و فاقد ارزش قانونی است. طرف دوم قرارداد باید این بینظمی را بهاجبار بپذیرد. پرسشی که مطرح میشود اینکه قرارداد اجتماعی و سیاسی چقدر شخص را متعهد به انجام توافقها میکند؟ اگر قرارداد کتبی منجر به تعهد اجرایی نشود، برای به سامانی پس چه باید کرد؟ چه چیزی باید به قرارداد اضافه شود تا درصد احتمال اجراییشدن آن افزایش یابد؟ چگونه شخص اول قرارداد بهراحتی مهمترین بند قرارداد را کنار گذاشته و آن را فسخ کرده است؟ آیا هر نادیدهانگاشتن قراردادی یک شر است؛ و سکوت در برابر آن ابتذال شر*؟ چگونه از ابتذال شر در بین اعضای جامعه جلوگیری کنیم؟
قرارداد به معنای «توافق» اساس رایجترین روابط در زندگی، یعنی دوستی است. در روابط دوستی اغلب قراردادها لفظی و بدون تشریفات رسمی بسته میشود. شما با دوستتان توافق میکنید که به حریم شخصی یکدیگر احترام بگذارید. در مشکلات مختلف، بار رابطه را هر دو بر دوش بکشید. نسبت به نیازهای یکدیگر بیتفاوت نباشید. این توافقهای کلامی یا رفتاری در جایی نوشته نمیشود. شما اگر نسبت به رابطه دوستیتان متعهد باشید، برای جلوگیری از زوالش، تلاش میکنید. گاهی حتی ممکن از خواسته خود برای حفظ و اجرای توافق با دوستانتان بگذرید. فرق بین این نوع ارتباط با مثالی که قرارداد کتبی غیررسمی نادیده گرفته شد، چیست؟
«هانا آرنت»، فیلسوف آلمانی، نگاه تازهای به قراردادها و تعهد به انجام آن انداخته است. آرنت «عمل سیاسی»، «بهجای دیگری هم اندیشیدن» (به معنای درک موقعیت او) و «اهمیت روابط دوستی» را بسیار مهم میدانست. او علاوه بر نوشتههایش، در شیوه زیستش نیز ارزش خاصی برای روابط دوستی قائل میشد. آرنت در کنار تأکید بر عمل سیاسی، روابط دوستی را نیز راهی برای جلوگیری از آسیب به نوع بشر میدانست.
او در اثر معروفش، «آیشمن در اورشلیم»، به دنبال پاسخی برای پرسش مهمی است: چرا آیشمن از دستورات ضدبشری فرماندهان ارشد نازی پیروی میکرد؟ او ذاتاً شیطان بود؟ پاسخ آرنت «نه» بود. آن کتاب در سال ۱۹۶۳ نوشته شد. پس از آن آرنت هم اصلاحاتی بر آن نوشت. موضوع ثابت اما پاسخ به پرسش بالاست. کسی که بیقانونی میکند یا فرمانبرداری افراطی دارد ذاتاً شرور نیست. آرنت از ابتذال شر سخن گفت. از اینکه آدولف آیشمن «بهجای دیگری اندیشیدن» را با اینکه در جلسه محاکمه از رساله «روشنگری» کانت سخن گفته بود؛ اما از یاد برده بود. تحلیل کتاب آیشمن در اورشلیم موضوع یادداشت نیست.
قانون و قرارداد از نابسامانیها جلوگیری نمیکنند. نابسامانی مانند زلزله غیرقابلپیشبینی است. مطلوبیت و خواستههای انسانها در طول زمان تغییر میکند. قرارداد فقط شرایطی را فراهم میکند که هنگام نابسامانی یا تغییر شرایط قبلی، موقعیت را بتوان راحتتر کنترل کرد. مثلاً قانون خشونت علیه زنان از آسیب به زنان بهصورت مستقیم جلوگیری نمیکند. همیشه برخی افراد جامعه قراردادها و قوانین را در شرایطی که منفعت یا انتخاب شخصیشان ارجح باشد، نادیده میگیرند. عمر قرارداد و قوانین را با تمایل به اجرا یا توانایی اجبار با اجرای آن نمیتوان سنجید. مشروعیت الزام به اجرای قرارداد را ایجاد نمیکند. پس راز تعهد به قرارداد های اجتماعی – سیاسی چیست؟
شاید بتوان گفت قطعه گمشده پازل «تعهد در قراردادها»، اشتراک است. در دایره دوستی درخت اشتراک جوانه میزند و رشد میکند. حاصل نهال اشتراک مراقبت شده در این روابط، «تعهد اخلاقی» و توجه به نیاز دیگری است. اصلِ اخلاقی که بهمرور بیشتر شاخوبرگ میگیرد، از «شر» جلوگیری میکند. شر به معنای «بیتفاوتی به زوال دیگری» مدنظر است. رابطه دوستی بهعنوان یکی از مهمترین شیوههای اجتماعیشان مطرح است. با این تعریف، انسانی که در دایره دوستی قرار میگیرد، نسبت به چگونگی و کیفیت حضور دیگری بیتفاوت نیست. دوستی نیز در نهایت به همبستگی اجتماعی میتواند منجر شود.
روابط اجتماعی صمیمی بین دو همسایه شاید در ظاهر به دوستی تعبیر نشود. تصور کنید یکی از همسایهها بدون دلیل، شبانه توسط نیروهای ناشناس دستگیر شود. دیگری بهراحتی نمیتواند این موضوع را بپذیرید و نگران حال او میشود. این نگرانی حاصل یک تعامل اجتماعی است. اگر او برای یافتن همسایهاش تلاش کند، از سطح تعامل اجتماعی فراتر رفته است. این تعامل میتواند پس از آزادی همسایه تقویت شود. رابطه دوستی میتواند هم هویت فردی و جمعی یک فرد را شکل دهد. چراکه هویت سیال و تغییرپذیر است. همبستگی ایجاد شده بین شهروندان همیشه موردتوجه نظامهای تمامیتخواه بوده است. شیوه غالب این حکومتها گسستن نوار ارتباط و جلوگیری از شکلگیری روابط دوستیای که تعهد اخلاقی را بین اعضای جامعه به وجود میآورد.
در مثال دو همسایه، بدون رابطه عمیق دوستی و قرارداد لفظی و اجتماعی، تعهد و توجه به دیگری شکل گرفت. فردی پس از تلاش برای یافتن همسایهاش، از بروز شر (بیتفاوتی به زوال دیگری) جلوگیری کرد. خانم مسنی که در خانهاش را باز میکند تا جوانان معترض در حال فرار از دست نیروهای سرکوبگر به خانهاش پناه بیاورند نیز بدون عقد قرارداد تعهدی اخلاقی را اجرا میکند. اشتراک در این مثال هویت جمعی شهر یا ملیت است.
او از اجرای اصل اخلاقی فراتر رفته و از منفعت و امنیتش گذشته است. به نظر میرسد در کنار وزنه سنگین قرارداد باید، اشتراک نیز قرار گیرد. اشتراک تعهد را ایجاد میکند و قفل نابسامانیها را میگشاید. عدم وجود اشتراک، در تمامی روابط در نهایت منجر بیتفاوتی به قراردادها و خروج از آن میشود. برای تحقق به سامانی، هرچه بیشازپیش با پررنگکردن اشتراک میتوان زنجیره روابط را به هم نزدیکتر کرد. به نیروی مشت گرهکرده و شکست سرکوبگر نیز امیدوار بود.
* اصطلاحی است که هانا آرنت در کتاب «آیشمن در اورشلیم» آن را در مطرح کرد.
منبع: سمیره حنایی/ دو هفته نامه «سیروان»
دیدگاهتان را بنویسید