معصومه، رومینا، مونا، فرقی نمیکند نامشان چه باشد، همه این بچهها قربانیان قتلهایی موسوم به ناموسی هستند. جانهایی که به دست اعضای درجهیک خانواده، پدر یا همسر گرفته میشوند تا خونشان آبرو شود.
رومینا دختر نوجوان ۱۳ساله، خرداد ۱۳۹۹ با ضربه داس پدرش به قتل رسید. یک سال و نیم بعد، سر بیگناه مونا در دستان پدر پسر سهسالهاش در خیابانهای اهواز چرخانده شد. قتلهایی که اگرچه اولین و آخرین نمونههای خود نبودند و واکنشها و انتقادهای بسیاری به دنبال داشتند اما تصمیمگیران و قانونگذاران را مجاب نکردند که باید تغییری در قانون ایجاد کنند یا لایحه منع خشونت علیه زنان را به نتیجه برسانند تا دیگر شاهد بروز چنین حوادثی نباشیم.
همین سبب شد که این اتفاقات به خاطرههای تلخی در اذهان عمومی تبدیل شوند تا روز دیگر و قتلی دیگر که برای یادآوری تکرار شوند. همین هم شد؛ این بار نوبت معصومه بود. سه سال بعد از رومینا و یک سال و نیم بعد از مونا، حالا این جسم بیجان معصومه بود که پیچیده در ملحفه، سرگردان کوچهخیابانهای اهواز شد.
غروب جمعه، یازدهم آذرماه، پدر معصومه صلیحاوی، دختر نوجوان ۱۷ساله خود را به دلیل ارتباط با مردی، با چاقو به قتل رساند و بعد از پیچیدن جنازه او در ملحفه، او را جلوی خانه بزرگشان رها کرد. اگرچه پدر بعد از این قتل، به کلانتری مراجعه و ماجرا را تعریف کرد اما کار از کار گذشته، معصومه مرده و دیگر هیچوقت با همه اعترافها به زندگی بازنمیگردد.
همه این اتفاقات نتیجه سالها سکوت قانون درباره خشونت خانگی و خشونت علیه زنان است. خلأهای قانونی در حوزه خشونت خانگی، عواقب تلخ و بیشماری به دنبال دارند که هر روز به شکلی خودشان را نشان میدهند. گواه آن هم اینکه پدر رومینا و شوهر مونا میدانستند که زیر لوای سکوت قوانین از اتهام قتل جان به در برده و نهایتا آزاد میشوند. همین هم دلیلی است برای تأکید بر اینکه نباید فراموش کنیم شناخت، پیشگیری و محافظت از قربانیان خشونت خانگی اهمیت دارد.
خشونت خانگی، پدیدهای است جهانشمول که باید به عنوان یک آسیب اجتماعی شناخته شده و دور از رویکردهای سیاستزده و تندرو به آن پرداخت. زهرا افتخارزاده، مدیرعامل مؤسسه بهبود کیفیت زندگی زنان «آتنا» بیش از ۱۵ سال است که در حوزه خشونت خانگی کار میکند. او روایتهایی تکاندهنده از شدیدترین انواع خشونت خانگی بیان میکند. روایت دختری که سالها توسط پدرش مورد آزار قرار گرفت اما دادگاه رأی به آزادی پدر میدهد.
زنانی که در کودکی به زور شوهرشان دادند و امروز، در آستانه ۳۰سالگی، تازه میپرسند من کیستم؟ شاید اگر مادر رومینا میدانست که بعد از تهدیدهای همسرش، میتواند دخترش را به «خانه امن» ببرد، رومینا الان یک دختر ۱۵ساله بود که میتوانست به آینده فکر کند، انتخاب کند، اشتباه کند، زندگی کند… . ما در گفتوگویی با زهرا افتخارزاده به بررسی خلأهای قانونی در حوزه خشونت خانگی، عواقب و آثاری که این موضوع به دنبال دارد و نمونههایی از خشونتهای رخداده پرداختهایم. مشروح گفتوگو را در ادامه بخوانید.
متأسفانه برخی فکر میکنند خشونت خانگی فقط به معنای خشونت فیزیکی است، درحالیکه ابعاد گستردهتری دارد. خشونت خانگی چیست؟
خشونت انواع مختلفی دارد. خشونت روانی، کلامی و عاطفی گاهی اوقات از خشونت فیزیکی آسیبزنندهتر است. در این موارد هم مشاورههای تلفنی میتوانند به خانمها کمک کنند خودشان اقدام کرده و تصمیم درست را بگیرند. ولی اولویت اسکان در خانه امن با کسانی است که در معرض خشونت فیزیکی شدید هستند و جانشان در خطر است و ما با محدودیت منابع مالی مواجه هستیم. در محیط خانه ممکن است انواع خشونت جنسی، اقتصادی، روانی، کلامی، عاطفی و فیزیکی اتفاق بیفتد و این فقط شامل خشونت مرد به زن نیست و میتواند انواع مختلفی داشته باشد. ممکن است شامل خشونت پدر به فرزند یا مادر به فرزند باشد یا حتی خیلی وقتها برعکس است و ممکن است اشکالی از سالمندآزاری باشد.
هر چیزی از این جنس که در محیط خانه اتفاق میافتد، جزء خشونت خانگی محسوب میشود. خانه باید پناهگاه فرد باشد، اما در برخی موارد این مسئله برعکس میشود و افرادی که باید در خانه احساس امنیت و آرامش کنند، هیچ پناهی ندارند.
اکثر مواردی که به ما مراجعه میکنند و ما از آنها حمایت میکنیم، کسانی هستند که از سوی همسرشان مورد خشونت قرار گرفتند و این شکل خشونت بسیاری از اوقات با خشونت به فرزندان همراه است. مواردی داشتیم از دختران جوانی که توسط پدر، مادر، برادر، ناپدری و دوست مورد خشونت قرار گرفتند. اکثریت مواردی که در خانه امن اسکان پیدا کردند، مورد خشونت فیزیکی و جنسی قرار گرفتند.
انتقادات فراوانی به قوانین حمایتی در مورد زنان وارد است. شما سالهاست با قربانیان خشونت خانگی کار میکنید، به نظرتان قوانین این حوزه چه خلأهایی دارد؟
اغلب با قوانینی مواجه میشویم که خودشان میتوانند مولد بسیاری از آسیبها باشند. این قوانین نهتنها خاصیت پیشگیرانه و بازدارنده ندارند بلکه خودشان آسیبها را چند برابر میکنند. ما به صورت ویژه درخواست داریم که این قوانین تغییر کند. لایحه منع خشونت علیه زنان، مدتهاست در مجلس خاک میخورد. هرچند این قانون بههیچوجه ایدئال ما نیست و از درخواست ما پایینتر است، اما باز هم از هیچ بهتر است. بر اساس کنوانسیون حقوق کودک که ایران هم به آن پیوسته است، ازدواج زیر ۱۸ سال نباید صورت بگیرد، اما الان دعوا بر سر ازدواج زیر ۱۳ سال است!
برای ما که هر روز با این آسیب اجتماعی درگیر هستیم، تعجبآور است. مسئله کودکهمسری بههیچعنوان یک مسئله عقیدتی و سیاسی نیست. هر آدم سالمی که بیاید و اینجا بنشیند، این پروندهها و اتفاقات را ببیند، متوجه میشود که کودکهمسری اشتباه است. وجدان طبیعی انسانی متوجه میشود که کودکهمسری اشتباه است.
وقتی شما وام تصویب میکنی و فردی که نان شب ندارد به خاطر وام، فرزندش را رها میکند، چه انتظاری داری؟ آقای مسئول این مسئله ربطی به این ندارد که دختر شما در سن کم ازدواج کرده و تجربه موفقی هم داشته است! شما نمیتوانید به خاطر این مورد خاص، برای جامعهای که در چنین تورمی است، نسخه بپیچید. در بسیاری از مواقع، مسئله فرهنگی هم مطرح است. قانون باید تغییر کند و همزمان آموزشهای لازم هم به مردم داده شود؛ قانونی که اجازه میدهد پدر هر بلایی میتواند و میخواهد سر بچه خودش بیاورد و او را بکشد.
پدر رومینا با داس سرِ دختر خودش را برید و الان باید فقط ۹ سال زندان برود. پدر رومینا با علم به این مسئله (مجازات) این کار را کرده بود و خودش گفته بود که میدانسته اعدام نخواهد شد. مسئله بعدی تجاوز محارم است. پروندههای زیادی داشتیم که شکایت شده و به دادگاه رفتهاند، اما دادگاه میگوید این مسئله در صورتی اثبات میشود که چهار مرد به عنوان شاهد حضور پیدا کرده و بگویند ما خودمان دیدهایم! این غیرممکن است! این اتفاق در خانه افتاده است، هیچ آدمی نمیرود چهار نفر را از خیابان پیدا کند و بگوید بیایید ببینید من میخواهم به دختر خودم تجاوز کنم. اصلا با چه منطقی باید کسی باشد و این صحنه را ببیند.
برخی فکر میکنند ما بنیان خانواده را به خطر انداختهایم، اتفاقا کار ما کاملا در جهت حمایت از بنیان خانواده است. ما پروندهای داشتیم که بعد از خشونت پدر به مادر، پسر ۱۵ساله طاقتش طاق شده و پدر را کشته است. این خانم همیشه به من میگفت اگر من زودتر اینجا را میشناختم، همان زمانی که تحت خشونت بودم، با بچهها اینجا میآمدم و این اتفاق عجیب و غریب و وحشتناک برای پسر ۱۵ساله من نمیافتاد که به زندان بیفتد. ادامه خشونت در فضای خانواده، باعث تشدید آسیبهای روانی میشود.
در این سالها، با توجه به مراجعانی که داشتید، وجه اشتراک قربانیان خشونت خانگی را چه دیدید؟
در این ۱۵ سال ۸۵ درصد پروندههایی که به ما مراجعه کردند، با موضوع کودکهمسری ارتباط داشته است. کودکهمسری، مادر آسیبهاست و متأسفانه به اشتباه هنوز از آن حمایت میشود، حتی آن را تشویق میکنند. حتی بهتازگی قوانینی تصویب شده مانند قانون جمعیت که ناخودآگاه کودکهمسری را تشویق میکند. ما به دست خودمان مولد، مشاور و موجب تولید بیشمار آسیب میشویم. دوران نوجوانی یک دوران طلایی است که فرد باید آموزش ببیند و هویت خود را پیدا کند. فردی که آموزش ندیده، تجربه ندارد و هویتش شکل نگرفته است، به داخل زندگی فرستاده میشود و بعد باید نقش همسری و مادری را بر عهده بگیرد.
من تعجب میکنم که چرا در این قرن و در این سال هنوز باید در مورد این موضوع صحبت کنیم. این مسئله خیلی واضح است که کودکهمسری مصداق بارز آزار جنسی کودک است. کودک هیچ تصوری از موضوعی که برایش اتفاق میافتد، ندارد. مصاحبهای که پدر مونا حیدری انجام داد، من را متعجب کرد. با اینکه این فاجعه اتفاق افتاده، هنوز هیچ درکی از این اتفاق ندارد و میگوید دختر من مخالف ازدواج نبود. اگر شما بچه ۱۲ساله را به کلاس موسیقی ببری و تشویقش کنی، به کلاس علاقهمند میشود و طبیعتا به هر سمتی که او را ببرید، خواهد رفت.
اصلا متوجه نیست که چه اتفاقی قرار است برایش بیفتد که بخواهد اعتراض کند! شما که آدم بالغی هستید، باید بفهمید که یک بچه ۱۲ساله نمیتواند زندگی تشکیل دهد. موضوع خوب یا بدبودن همسر نیست، موضوع این است که این محدوده سنی مناسب ازدواج نیست. یک کودک ۱۲ساله نمیتواند این نقشها را ایفا کند. کسی که قدرت تشخیص ندارد و خود قانون اجازه رأی و انتخابات را به او نمیدهد، چطور میتوان مسئولیت همسری و مادری را به او واگذار کرد؟ مگر اینکه تصور کنیم نقشهای همسری و مادری احتیاج به هیچ تجربه و آموزشی ندارد و فقط یک موضوع جنسی است که این مسئله هم بسیار قدیمی است! صرفنظر از اینکه یک نفر رشد کمّی دارد، نمیتوانیم ادعا کنیم برای رابطه جنسی آماده است.
کودکهمسری مصداق بارز آزار جنسی کودک است. اگر نگاه ما فقط این است که دختر نوجوان میتواند رابطه برقرار کند و همین برای زندگیکردن کافی است، انسانیت را تحتالشعاع قرار ندادهایم؟ مونا حیدری به بدترین شکل قربانی شد و سرش را بریدند، اما روزی کشته شد که بچه ۱۲ساله را بردند و عقد کردند. او را همانجا کشتند. بچه سهساله مونا را هم کشتند، الان سر او هم بریده و در اهواز گردانده شد.
مادرانی که قربانی کودکهمسری هستند، اصولا چه ویژگیای دارند؟
مادرانی که به اینجا میآیند یا خودشان قربانی کودکهمسری شدند یا دخترشان قربانی کودکهمسری است. یک پرونده داشتیم درباره پدری که به دخترش آزار رسانده بود. دخترک آنقدر کوچک بود که تا هفتماهگی متوجه نشد که باردار است. مادر خانواده کودکهمسر بود، در ۱۰سالگی شوهرش دادند و بعد چهار بچه به دنیا آورده بود. در این سالها دیدهام اکثرا این مادران هیچ حس خاصی به بچههایشان ندارند.
البته ما نمیتوانیم در این زمینه قضاوت خاصی داشته باشیم، برای اینکه موقع مادرشدن کودک بوده و درکی نسبت به این داستان ندارد. برایش شبیه عروسکبازی بوده و الان هم احساس میکند این مسئله باری روی دوشش است. بارها من این صحبت را از این مادران شنیدهام که میگویند: «من نه بچگی کردم، نه جوانی، تازه میخواهم بروم خودم را پیدا کنم». همین باعث میشود که این بچهها در محیط خشن رها شوند. ما، جامعه و قانون کنار نشستهایم. نهتنها کنار نشستهایم، بلکه تشویق کردیم که این افراد به انواع آسیب و آزار دچار شوند. الان هم بیرون از گود نشستهایم و میگوییم این چه مادری است؟ این چه وضعی است؟ درحالیکه اصلا حق قضاوت نداریم! اگر الان متوجه نشویم و جلوی این آسیبها را نگیریم، این شرایط ادامه پیدا میکند.
انفجار آسیبها به شکلهای مختلف منجر به انفجار اجتماعی میشود. من متوجه نمیشوم که چرا این کار را انجام میدهیم؟ انگار نشستهایم و به این فکر میکنیم که چطور باید آسیب ایجاد کنیم! مگر ما کم مشکل داریم؟خودمان به دست خودمان در حال نابودی نسل آینده هستیم و به این شکل نسلهای بعد و بعدتر هم نابود میشوند. مثل اتفاقی که برای پسر مونا افتاد. رسالت ما این است که هیچکس به خاطر شرایط قربانی نشود و برای انتخاب، گزینه داشته باشد.
چرا برخی از زنان که قربانی خشونت خانگی هستند، این شرایط را تحمل میکنند؟
علت اینکه بسیاری از زنان از شرایط خشونتبار خارج نمیشوند، این است که حمایت ندارند، گزینهای ندارند و مجبورند همانجا بمانند و تحمل کنند. بخشی از این حمایت اقتصادی است؛ چراکه فرد به خاطر محیط خشونتبار و کودکهمسری مهارتی بلد نیست، تجربه ندارد و اجازه نداشته که از خانه بیرون برود و کسب درآمد کند. کسی که از خودش هیچ چیزی ندارد تا بتواند در زندگی تغییر ایجاد کند.
خانوادهها هم اکثرا از مراجعان ما حمایتی نمیکنند. ممکن است فرد خشونتدیده بارها قهر کرده باشد و به خانه مادرش رفته باشد، آنها هم به دلایل اقتصادی-اجتماعی او را برگردانده باشند. میگویند ما خودمان چیزی برای خوردن نداریم، تو هم دوباره آمدی؟ یا میگویند ما آبرو داریم، تو برو و تحمل کن! در بهترین حالت هم یک باور مردسالارانه دارند و میگویند خودت بیا! عیبی ندارد! اما بچههای او را با خودت نیاور!
در چنین شرایطی انگار بچهها فقط به مرد تعلق دارند! اگر خانمی خودش تصمیم گرفته باشد که در زندگیاش تغییر ایجاد کند، به خاطر این عوامل و نبود حامی مجبور میشود در آن محیط بماند. ما تلاش میکنیم کاری کنیم که هیچکس مجبور به ماندن در این محیط نشود. کسی که پیش ما میآید، در ابتدا به لحاظ خوراک، پوشاک و بقیه مسائل زندگی حمایت میشود. بعد وارد بخش توانمندسازی شده و به او مهارت آموخته میشود.
مهارتآموزی به صورت رایگان است. همزمان کمکهزینه هم به آنها تعلق میگیرد تا بتوانند کمکم روی پای خود بایستند. در اینجا دیگر بحث انتخاب مطرح میشود و موضوع وابستگی روانی و عاطفی پیش میآید. همه تلاش ما این است که کسی به خاطر غم نان مجبور نشود برگشته و تحت خشونت قرار بگیرد. اکثر کسانی که به ما مراجعه میکنند، از طبقه پایین اجتماعی هستند. مواردی هم داشتهایم که فرد به لحاظ اجتماعی کاملا تحصیلکرده است و از نظر اقتصادی در شرایط متوسط به بالا قرار دارد. کسانی نهایتا در خانه امن اسکان پیدا میکنند که واقعا هیچکس را ندارند.
من به زنهای قهرمانی که در برابر خشونت سکوت نمیکنند، افتخار میکنم. آنها در بدترین شرایط به اینجا میآیند. بچههایشان را در این فضای خشونتبار رها نکرده و با خودشان میآورند. تلاش میکنند مهارت یاد بگیرند و کمکم روی پای خودشان بایستند. ما مددکاران با دیدن شجاعت این زنها به کار ادامه میدهیم و از آنها الهام میگیریم.
پروندههای خشونت بیشتر به کدام طبقه اقتصادی مربوط میشود؟
اقشاری که متعلق به طبقه متوسط و متوسط به بالا هستند، خیلی سختتر برای این موضوعات (خشونت خانگی) مراجعه میکنند. آبرو و موقعیت اجتماعی برای این اقشار پررنگتر است. از سوی دیگر نوع مواجهه «مرتکب خشونت» در این اقشار خیلی متفاوت است. آنها اغلب دارای نفوذ و روابط هستند و میتوانند کاری کنند که خانم حتی نتواند یک ریال از حقوقش را بگیرد.
برگردیم به ابتدا، کمی از تاریخچه «خانه امن آتنا» بگویید. خانه امن کجاست و چرا به فکر تأسیس خانه امن افتادید؟
در روند کار با عزیزانی مواجه شدم که در معرض خشونت قرار گرفته بودند و همین باعث شد که خشونت خانگی برای من دغدغه شود. به همین دلیل سال ۹۶ برای خانه امن مجوز گرفتیم. در این پنج سالی که از فعالیت ما در خانه امن میگذرد، هر روز مراجعات ما بیشتر شده و این باعث ناراحتی و تأسف ماست که این میزان خشونت وجود دارد و مدام مجبور هستیم ظرفیت خانهها را افزایش دهیم.
در ابتدای کارخانه امن شش نفر ظرفیت داشت و بعد مجبور شدیم خانه دوم را تأسیس کنیم و درحالحاضر سه خانه امن با ظرفیت ۶۰ نفر داریم. در کل کشور هیچ خانه امنی با این میزان ظرفیت وجود ندارد. بر اساس امکانات و شرایطی که در خانه امن وجود دارد، هر زن هر زمانی که مورد خشونت قرار بگیرد، میتواند همراه فرزندش از خانه خارج شده و طبق قانون به خانه امن آمده و اسکان پیدا کند. این اتفاق بسیار مهم است؛ چراکه میتواند از بسیاری از آسیبهایی که امروز در جامعه میبینیم، پیشگیری کند.
ازجمله همان اتفاقی که برای دختر اهوازی (مونا حیدری) افتاد یا بلایی که سر رومینا آمد؛ فجایعی که مایه تأسف هر انسانی است. اگر این افراد میدانستند که جایی به نام خانه امن وجود دارد، این فرصت وجود داشت که بتوانند از چنین فاجعهای پیشگیری کنند. من همیشه میگویم وقتی رومینا به خانه برگشت، پدرش یک هفته هر روز به مادرش میگفت: «من او (رومینا) را میکشم». اگر مادر از وجود خانههای امن اطلاع و آگاهی داشت، میتوانست همراه دخترش رومینا به خانههای امن بیاید و ما شاهد چنین فاجعهای نباشیم.
به همین دلیل برای ما خیلی مهم است که در این زمینه اطلاعرسانی شود تا کسانی که در معرض هرگونه خشونت خانگی قرار دارند به این مراکز مراجعه کنند و با ما (مؤسسه آتنا) تماس بگیرند. متناسب با مشکلات مراجعهکننده، با آنها قرار گذاشته میشود و بعد از بررسی، میتوانیم بهصورت کاملا قانونی از آنها حمایت کنیم. البته خانههای امن بههیچعنوان نمیتوانند خودشان کیس بگیرند و باید منتظر باشند ببینند اورژانس اجتماعی چه زمانی کیس به آنها معرفی میکند.
خانه امن به افراد خشونتدیده چه خدماتی ارائه میدهد؟
مرکز، مشاورههای متعدد مددکاری، تلفنی و حضوری هم به عزیزان میدهد و همیشه تلاش کردهایم خشونت روانی، کلامی و عاطفی را از طریق مشاوره حل کنیم تا افراد بتوانند از تکرار خشونت پیشگیری کنند. اگر هم تلاشهایشان برای این مسئله به جایی نرسیده است، از طریق مشاوره عزت نفس کافی را پیدا میکنند تا بتوانند در زندگیشان تغییر ایجاد کنند. بعد از اینکه افراد در خانه امن اسکان پیدا کردند، میتوانند برای خودشان مشاوره بگیرند و این شامل فرزندانشان هم میشود. اصولا زنانی که به خاطر خشونت خانگی به بهزیستی میروند، نمیتوانند از آن فضا خارج شوند، نمیتوانند سر کار بروند و تمام روز در همان فضا هستند.
شرایط ما بسیار سختتر است و مخصوصا به خاطر مسائل قضائی محدودیتهای خودش را دارد. به نظر من این فضای بسته قرنطینه میتواند حال فرد را بد کند. این فضا مناسب یک انسان عادی که در معرض خشونت و آسیب قرار نگرفته هم نیست. برای همین کارگاههایی ایجاد کردیم که فرد در مدتی که پیش ماست، بتواند مهارت یاد گرفته و مبلغ اندکی به دست بیاورد و حتی پسانداز کند تا ذهنش درگیر مسائلی غیر از این آسیبها باشد.
آیا پیش آمده که فرد مرتکب خشونت به زور خانمی را با خودش از خانه امن خارج کند؟
بارها شده که «مرتکب خشونت» در این محله داد و بیداد و سنگپرانی کرده و پلیس آمده است. اما متوجه میشوند ما حکم قضائی داریم و نمیتوانند اقدام کنند. پلیس هم با ما همکاری میکند. این حکم قضائی برای ما اهمیت فراوانی دارد. در هیچ شرایط و حالتی تا زمانی که خود خانم نخواهد برگردد، تا پای جانمان هم که شده جلو میرویم تا اجازه ندهیم خانم از خانه امن خارج شود.
در هیچ شکل و حالتی کسی نمیتواند کسی را مجبور کند به خانه یا فضای خشونتبار برگردد. آقایان یاد میگیرند بنشینند و وارد گفتوگو شوند و جالب است که آقایان اصلا باورشان نمیشود که در این شرایط از نظر قانونی، اجازه این کار را ندارند. میگویند: «زن خودم است، دلم میخواسته و او را زدم».
جالب است همیشه میگویند: «شما چرا نمیگویید این خانم چه کار کرده که من زدمش؟». این یک مکالمه تکراری است. متوجه این نکته نمیشوند که هر کاری که آن خانم کرده حق نداشتی او را بزنی.
به فرد مرتکب خشونت چه خدماتی ارائه میدهید؟
در موارد خاص، فرد «مرتکب خشونت» هم به محل مؤسسه میآید تا مشاوره و زوجدرمانی شود. البته این محل کاملا از خانه امن جداست و امنیت خانمها حفظ میشود. تمام تلاش ما این است که با توجه به تمایل خانمها با مشاوره و زوجدرمانی به آنها کمک کنیم و تلاش میکنیم با خدمات درمانی به خود «مرتکب خشونت» هم برای تغییر کمک کنیم.
بسیاری از اوقات اعتیاد زمینهساز و موجب خشونت است و ما ممکن است فرد را به کمپ برده و هزینهها را هم پرداخت کنیم. برخی اوقات، علت اختلالات روانی است و ما هزینه کامل درمان فرد «مرتکب خشونت» را بر عهده میگیریم. بههرحال او هم یک قربانی است و نیاز به درمان دارد. در ادامه این روند اگر خانم و آقا به این نتیجه برسند که میتوانند دوباره فرصتی به زندگی خودشان بدهند، بعد از گرفتن یکسری تضامین و تعهد از فرد مرتکب خشونت، آنها سر زندگیشان برمیگردند. البته بعد توسط مددکار ما پیگیری میشوند.
مواردی هست که افراد «مرتکب خشونت» برای تغییر هیچ قصدی ندارند و خود خانم هم نمیخواهد به زندگی برگردد. بر این اساس مراحل قانونی را طی میکنند، بخش حقوقی خانه امن و وکلای داوطلب برای پیگیری وارد میشود و به آنها برای طیکردن مراحل قانونی کمک میکند. افراد تا زمانی که به نقطهای برسند که بتوانند تصمیم مشخص بگیرند، به ثبات برسند و توانمندیشان افزایش پیدا کند، میتوانند در محیط ما باقی بمانند. بر اساس پروتکلها بهزیستی فقط ۲۱ روز فرد را نگه میدارد اما در مورد ما هیچ محدودیتی وجود ندارد.
بهطور معمول افراد خشونتدیده چطور با شما تماس میگیرند؟
افراد از طرق مختلف با ما تماس میگیرند. خیلی اوقات، افراد خشونتدیده از طریق دیگران به ما معرفی میشوند. همسایههایی که دائم صدای داد، فریاد و کتککاری را میشنوند. گاهی اوقات، فرد «مرتکب خشونت» زن را شب از خانه بیرون میاندازد و همسایهها متوجه میشوند و اطلاع میدهند. گاه عزیزی با چشم کبود و ظاهر آشفته پیش ما میآید و حتی فرصت نکرده وسایلش را جمع کند. با دمپایی بدون هیچ وسیله و لباسی به اینجا میآید. در درجه اول، کار ما این است که هیچ فردی به خاطر فشار مجبور نباشد در این شرایط خشونتآمیز به زندگی ادامه دهد.
کسانی که در معرض خشونت خانگی قرار دارند، چطور میتوانند با شما تماس بگیرند؟
هر خانمی که تحت خشونت است، میتواند با شمارههای مؤسسه ما تماس بگیرد. ولی این مهم است که بدانید ما اورژانس اجتماعی و شبانهروزی نیستیم. خانمها میتوانند از شنبه تا پنجشنبه از ساعت ۹:۰۰ صبح تا ۱۷:۰۰ با شمارههای ما تماس بگیرند، شرایطشان را توضیح دهند و مشکلشان را بگویند. مددکاران با آنها صحبت کرده و شرح حالشان را میپرسند. ما کاملا یک سازمان مردمی هستیم و تا به حال یک ریال بودجه دولتی دریافت نکردهایم. کسانی که واقعا در شرایط خطرناک قرار دارند و امنیت ندارند، اولویت اصلی خانه امن هستند.
* این گفتوگو چند ماه پیش انجام شده است.
منبع: شرق
دیدگاهتان را بنویسید