این روزها در فضای مجازی تصاویری از یک زن در حال وایرال شدن است که اعتراض خود را در مواجهه با رویکرد انتخابات صنفی خود با برداشتن و پرت کردن شال سرش بیان میکند. خانمی که پیش از این اقدام، حرفهای انتقادی خود را فریاد میزند و نسبت به حقوقی که از آن سلب شده است، اعتراض دارد. او با برداشتن شال سرش در میان حضار به پوشش اجباری واکنش میدهد. در کنار این مسئله یک خانم معلم به دلیل سبک تدریس خودش و استفاده از موزیک، اخراج میشود. در آنسو تصاویری از زنان بازیگر و سلبریتیهایی دیده میشود که در کنار زندانیهای آزادشده پوشش اجباری ندارند. این واکنشها از سوی زنان این روزها بسیار تکرار میشود. اعتراض صریح این بخش از جامعه به رفتارهایی در قالب گشت ارشاد و ردصلاحیتها برای تصاحب کرسی مدیریتی است که سالهاست در ید قدرت بخشی از افراد است که با استفاده از این اهرمها قصد دارند پوشش اجباری مد نظرشان را در جامعه حفظ کنند. اما سوال اینجاست آیا شیوه رفتار مسئولان و تصمیمگیران در مواجهه با بخشی از اقشار جامعه صحیح بوده است؟ اگر پاسخ به رویکرد صحیح بوده چرا تاکنون فضای جامعه بهصورت یکپارچه به سمتوسوی موردنظر تصمیمگیران در نوع پوشش حرکت نکرده و اگر نبوده است چرا این رویه همچنان معیار و ملاک است و ادامه دارد؟
نکته مهمتر برخورد سلبی با این قشر از زنان در جامعه است که تاکنون نهتنها پاسخ درستی به مطالبات آنها داده نشده، بلکه بهدلیل نوع برخورد با این مطالبات شاهد تشدید رفتارهای اعتراضی از سوی زنان نیز هستیم. چندسال پیش تعداد محدودی از زنان با اهدافی سیاسی یا غیرسیاسی که مجالی برای بررسی آن در این یادداشت وجود ندارد، اعتراضاتی به پوشش اجباری داشتند اما در اعتراضات اخیر این تعداد، زیادتر شدند. اعتراضاتی که امروز همچون آتشی زیر خاکستر است و با هر بهانه و مهمتر فضاسازی و جوسازی در خارج از مرزها میتواند متناسب با شرایط کنونی اقتصادی کشور، شعلهور شود. تداوم این برخوردها در شرایطی که رهبری و رئیس دستگاه قضا بارها به آن تاختهاند، خروجیای جز دوقطبی شدن جامعه و تقابل نخواهد داشت. برای نمونه یکی از خبرگزاریهای وابسته به سپاه از تشکیل پرونده قضایی برای خانمی که شالش را به نشانه اعتراض پرت کرده، خبر داده است؛ درحالیکه بدون تردید میتوان گاه از این رفتارها گذشت و برخی از اعتراضات را بهرسمیت شناخت.
در فضایی که مشکلات اقتصادی و تحریمها هر روز افزایش مییابد، بحرانی کردن فضای اجتماعی و فرهنگی نهتنها یک راهکار اساسی صحیح نیست، بلکه آدرس غلط دادن به افکارعمومی نیز محسوب میشود. در حال حاضر مردم جامعه آگاهتر از هر زمانی هستند و میدانند که پررنگ شدن یک مسئله کوچک توسط تصمیمگیران در حقیقت نوعی فضاسازی برای جهتدهی افکارعمومی در راستای دور کردن آنها از مباحث مهمتر در حوزه اقتصادی، سیاسی و بینالمللی است. در این میان وجود تناقض در رفتارهای تصمیمگیران در بزنگاههای تاریخی موجب شده تا نسل جوان امروزی نسبت به این پارادوکس اعتراض کنند. نسل کنونی نمیپذیرد که نوع پوشش آنها متناسب با سیاستهای کلی در برخی از کمپینها و گردهماییها به ابزار تبدیل شود. یک روز نوع پوشش آنها هرچه باشد قابل قبول باشد و روز دیگر قابل قبول نباشد.
منبع: هم میهن
دیدگاهتان را بنویسید