مریم محمدی- کودک همسری پدیدهای اجتماعی- فرهنگی که در اکثر نقاط کشور زندگی دختران را تحت تاثیر قرار میدهد. این موضوع منجر به بروز مشکلات و آسیبهای فردی و اجتماعی زیادی میشود. نتیجه تحقیق زیر نشان میدهد که ازدواج در سنین پایین، زنان را با بیقدرتی در زمینه فردی و تعاملی در روابط زناشویی روبرو میکند. واکنش آنها در مقابل مسئله بیقدرتی به شکل پنهانکاری، طلاق، سازگاری و سکوت اجباری رخ میدهد. دلزدگی زناشویی، عدم رضایت از زندگی، سرخوردگی، انزوای اجتماعی و طلاق عاطفی از پیامدهای آن به شمار میآید. آنچه میخوانید خلاصه مقاله علمی-پژوهشی «تجربه زیسته زنان در ازدواج زودهنگام» است.
آسیب ازدواج؟
ازدواج از دیرینه ترین و محبوب ترین رسومی است که به ارتباط اجتماعی، هیجانی و اخلاقی مرد و زن اشاره دارد و تعهدی که موجب میشود زن و شوهر زندگی، امکانات و آیندهی خود را باهم ترکیب کنند. حالا اگه زوجین در سن مناسب ازدواج نباشند و بلوغ فکری لازم برای تشکیل زندگی را نداشته باشند، مطمئناً توانایی انتخاب فرد مناسب را نخواهند داشت و نتیجه آن هم آسیبهای فردی است که بر خود این افراد وارد میشود و هم تأثیرات اجتماعی که براثر این ازدواج گریبان گیر جامعه میشود. ازدواج زودهنگام در سطح جهانی به ازدواج افراد زیر ۱۸سال اطلاق میشود که سلامت روان و جسم میلیونها کودک و نوجوان را در سراسر جهان به خطر میاندازد. اگرچه کودکان و نوجوانان فارغ از جنسیتشان از آسیبهای این پدیده لطمه میبینند، اما دختران بیشترین قربانیان این پدیده هستند. دختر قبل از ۱۸ سال به لحاظ فیزیکی، فیزیولوژیکی و روانی آمادگی پذیرش مسئولیت ازدواج و بچه دار شدن را ندارد و برای پسر نیز، پذیرش مسئولیت زندگی و تأمین آن سخت است. اغلب این ازدواجها توسط پدر یا پدربزرگ کودک شکل گرفته و توجهی به حداقل سن قانونی ازدواج نمیشود. بنابراین این ازدواج قبل از فراهم شدن شرایط ازدواج از قبیل بلوغ، توانایی جسمانی و رشد الزم اتفاق میوفتد و طرفین عقد نکاح یا یکی از آنان به علت فقدان رشد کافی، آمادگی جسمی و یا روحی را برای این امر مهم ندارند.
اجبار تاهل زودهنگام
اجبار کودک برای ازدواج در سنین خردسالی در حالی که کودک در حال کسب تجربههای ارتباط با محیط پیرامون و کسب مهارتهای زندگی است و هنوز قادر به تجزیه و تحلیل قواعد پیچیده زندگی زناشویی و چگونگی برخورد مناسب با زوج خود در شرایط گوناگون زندگی نیست، تبعیض و ظلم بزرگی به دخترانی است که تجربه زندگی مشترکشان برای همیشه در هالهای از ترس و تبعیض خواهد بود. دختران زیر سن ۱۸سالگی، ۶۰ درصد بیش از دختران بالای ۱۹ سالگی شاهد مرگ ومیر فرزندشون در یک سال اول زندگیشون هستند و حتی اگر شانس زنده ماندن داشته باشند بیشتر در معرض بیماریهای کم وزنی، کمبود مواد غذایی و دیرکرد در رشد جسمی و شناختی قرار میگیرند. همچنین فاصله سنی زیاد بین دختر و همسر، سبب تحمیل کار خانگی و محدودیتهای رسیدگی به کودک و فرصتهای آنان میشود و همین امر قدرت و توان تصمیم گیری زنان در خانوار را کاهش میدهد. یکی دیگر از بارزترین پیامدهای منفی چنین ازدواجهایی، عدم آمادگی زوج و یا یکی از آنها برای تربیت فرزند است. آمار ازدواجهای زودهنگام در ایران، نگران کننده و نیازمند توجه مددکاران اجتماعی، جامعه شناسان، تصمیم سازان و برنامه ریزان حوزه های علوم انسانی، بهداشتی و سیاسی است.
پراکندگی سنی
ازدواجهای زودهنگام در سنینی روی میدهد که افراد در آن به مرحله بلوغ فکری و عقلانی نرسیدهاند، بنابراین زوجین در انتخاب شریک زندگی خود نمیتوانند هیچ نقشی ایفا کنند به طوریکه پس از گذشت مدتی و به دلیل ناتوانی در اداره زندگی تصمیم به طلاق و جدایی میگیرند. بیشتر پژوهشگران معتقدند که ازدواجهای زودهنگام تأثیر زیادی در افزایش آمار طلاق دارند. ازدواج در سن پایین و قبل از بلوغ فکری، کودک را با دنیایی از نیازها و انتظارت برآورده نشده مواجه میکند که به مرور اثرات روحی و روانی در فرد میگذارد. چون این ازدواجها قبل از بلوغ فکری اتفاق میافتد ، دختران کودکی که در سنین پایین مجبور به ازدواج شدند به دلیل اینکه نتوانستند دوران کودکی و نوجوانی خود را به درستی طی کنند به مرورزمان دچار بیماری روحی و روانی میشوند. خودکشی، فرار از خانه، روسپیگری و افزایش کودکان مطلقه در جامعه به عنوان برخی از آسیبهای ازدواج کودکان شمرده میشود.
دلایل کودک همسری
اولین علت کودک همسری؛ فقر، کم شدن نانخور
یکی از زنان مورد مصاحبه در تحقیق که در کودکی ازدواج کرده، میگوید: «بابام گفت دختر نباید بمونه، باید زود بدی بره خونه شوهر. دختر زیاد تو خونه بابا بمونه با این میره با اون میره. بابام شکاک بود مثلاً یک پسر با دخترش حرف میزد خودش رو میکشت. دختر باید زود شوهر کنه بره سر زندگی. سروسامان بگیره. از آبروریزی میترسید. برای پول هم میگفت. پول نداشتیم، میگفت نون خورمون کمتر میشه».
فرهنگ خانوادگی؛ محلی و قومی
طوریکه در نمونه مورد مطالعه مشاهده شد زنانی که خودشان در کودکی ازدواج کردند دختران و حتی نوههای دخترانشان نیز با وجود تغییر زمانه در سنین کم ۱۴الی ۱۷ سال ازدواج کردند. به نظر میرسد که فرهنگ خانوادگی، محلی و قومی میتواند موجب بازتولید ازدواج زودهنگام شود.
تجربه یکی از زنان دیگر: «دو تا دخترام آنقدر خوشگلن. به خاطر خوشگلیشون آنقد واسشون خواستگار اومد باباشون اینا رو ۱۳ -۱۴ سالگی شوهر داد. میترسید دختراش با کسی برن زود شوهر داد. گفت تا خودم هستم زود سروسامون بگیرن. دخترم همش میگه من از بابام راضی نیستم منو زود شوهر داد خدا هم راضی نباشه منو بدبخت کرد. شوهر یکی از دخترام هم شیزوفرنی داشت ۳۰ سالش بود خودش رو دار زد. نوهها هم همه ۱۴-۱۵ سالگی ازدواج کردن. بچه هم دارن. یکی از نوه هام اول نظری ازدواج کرد،. پسربرادر شوهر دخترم اومد خواستگاری، اینو خواست، اینم راضی شد، شوهرش داد. گفت پسرعمومه عیب نداره. الآن هم طلاق گرفته با یه بچه اومده پیش دخترم».
عدم آگاهی و اطلاع دختران کم سن
دختران در ازدواج زودهنگام به علت سن پایین، عدم اطلاع و آموزش چه از طرف خانواده و چه از سوی نهادهای رسمی مثل مدرسه در زمینه مسائل جنسی، بارداری، مادری، مسئولیتها و مهارتهای زندگی بدون هیچ پیش زمینهای وارد زندگی شده و این مسئله آسیبهای آنان را دوچندان میکند.
تجربهای دیگر: «بابام خواهر بزرگترم رو هم همون ۱۳-۱۴ سالگی قبل من شوهر داد. مرد خودش زن داشت. دروغکی گفت زن ندارم. همش خواهرم رو میزد. بابام طلاقشو گرفت. وقتی خواهرم طلاق گرفت من هنوز تو خونه بودم. برگشت اومد پیش ما زندگی میکرد. وقتی اومدن خواستگاری من، خواهرم هیچی نگفت. من اصلاً عقلم نمیرسید که بخوام راجع به ازدواج از اون چیزی بپرسم. اصلاً هیچی نمی دونستم. دخترای اون موقع هم اصلاً هیچی بلد نبودند که بخوام تو مدرسه چیزی بفهمم. مثلاً تو مدرسه میرفتم با این دخترها دوست میشدم اصلاً هیچی بهم دیگه نمیگفتن. در فکر ازدواج و این حرفها اصلاً هیچی حرف نمیزدن. تا وقتی این اومد خواستگاریم. مامان هم اصلاً هیچی نمیگفت. از خواستگاری تا ازدواج یک ماه نشد. تو اون یک ماه هم اصلاً هیچکس هیچی در مورد ازدواج به من نگفت. من اون موقع هنوز پریود نمیشدم. بعد از عروسی فوری حامله شدم. یعنی خونه بابام من اصلاً نمیدونستم پریود چیه».
پیامدهای کودک همسری
ترک تحصیل دختران: دلیل ترک تحصیل این دختران معمولاً به ممانعت پدر یا شوهر بر میگردد. زنان کودک همسر عموماً یا پیش از ازدواج و از طرف پدر خانواده و یا در آستانه ازدواج توسط شوهر از تحصیل منع شدند.
تجربه یکی از زنان: «قبل از ازدواج مدرسه میرفتم. تا کلاس اول راهنمایی درس خواندم. بعد از اون بابام آورد منو شوهر داد. من اصلاً دوست نداشتم شوهر کنم. خیلی دوست داشتم درس بخونم به یه جایی برسم، نشد. درسم خوب بود. هیچ کس که تو خونمون سواد دار نبود. فقط من خودم همه چی بلد بودم. هیچکس نبود کمکم کنه. بعدش هم باز میخواستم درس بخونم ولی شوهرم اصلاً مدرسه رو قبول نداشت. خودش هیچی درس نخونده بود. بیسواد کامل بود».
رابطه جنسی کودک
ازدواج کودک از این نظر هم میتواند یکی از مصادیق آزار جنسی کودکان باشد چون کودک بدون هیچ اطلاع و آموزش و بسیاری از اوقات حتی پیش از بلوغ و در زمانی که خود هنوز تمایلاتی از این قبیل پیدا نکرده معمولاً به مردی بزرگتر از خودش سپرده میشود تا به هر شیوهای باهاش رفتار کند. تجربههای زنان کودک همسر عموماً در این بخش بسیار تکان دهنده و بازگویی آن برا خودشان نیز دشوارو یادآور بدترین خاطراتشان است.
بارداری، زایمان و مادری
اکثریت زنان کودک همسری یکی دوسال بعد از ازدواج باردار شدند و میانگین سن اولین بارداریشون ۵/۱۶ سال بوده است. این زنان علاوه بر کودک همسر، کودک مادر هم هستند. یعنی زمانی مادر شدند که هنوز خودشان کودک بودند و در دوره نوجوانی بودند. تجربه بارداری یکی از این زنان : «وقتی شوهرم دادند اصلاً نمیدانستم ازدواج یعنی چی؟ اولین بار وقتی فهمیدم حامله شدم، اصلاً نمیدانستم حاملگی یعنی چی؟ وحشت زده شدم. کسی که مادر شد دیگه باید همه چیز رو تحمل کند».
برای خیلی از آنها مادرشدن جزو اتفاقات خوب زندگیشان بوده که آنها را از رنج زندگی، خشونت همسر و مسئولیتهای سنگین آزاد کرده است. و خیلی از این زنان فرزندشان را از دست میدادند. یکی از زنان کودک همسر که در ۱۴ سالگی ازدواج کرده و ۴ تا از بچههایش قبل از یک سالگی فوت شدند میگوید: «اولین بچم رو ۱۵ سالگی زاییدم. هیچکس برام چیزی از زایمان نگفت. طبیعی زاییدم. خیلی اذیت شدم، از غروب تا ۵ صبح درد داشتم. بچم به دنیا اومد خیلی درد داشتم، جیغ میزدم. شوهرم نبود. خونه بود. بیمارستان نیومد، با مادرم رفتم. صبحش بچه رو آوردن بغلش کردم دوسش داشتم. ولی بچه نموند که، ۴۰ روز نگه داشتم مرد. دختر بود. وقتی فوت کرد من خیلی ناراحت شدم، خیلی گریه کردم. لباسها و ملافهاش رو بو میکردم گریه میکرد».
تبعیض جنسیتی
تفکرات مردسالارانهای مثل اهمیت تولد فرزند پسر و تفاوت قائل شدن بین فرزند دختر و پسر بخشی از چرخه ظلم به زنان است که باعث میشود زنان مجبورشوند تا زمان تولد فرزند پسر بارداریهای مکرر داشته باشند و فرزندان دختر نیز تا همیشه مورد تبعیض و تفاوت قرار میگیرند. یکی از زنان که ۱۲ بارداری را تجربه کرده است میگوید: «خودم هم دوست داشتم بچه دار شم که براش پسر بیارم. شوهرم ناراحت بود همش واسش دختر میشد. دختر میشد سرکوفت بهش میزدن که تو اجاقت کوره، زنت همش دختردارمیشه. شوهرم فقط پسر دوست داره الان هم دخترهاشو دوست نداره. میگه دختر به درد نمیخوره. منم میگفتم انقد پسرپسرکردی اینم پسرات چیکار میکنن واسه ما والا هیچکاری واسمون نمیکنن. اولین پسر رو حامله شدم انقد خوشحال شد نمیدونی واسش چیکار میکرد میبردش امام زادهها میذاشت رو کولش. به دخترها اینجوری نمیکرد من ناراحت بودم با دختر خوب نبود. به پسر خیلی اهمیت میداد. الان هم میگه خداکنه فقط اینا ازدواج کنن من پسرای اینا رو ببینم بعداً بمیرم. پسراشون رو فقط ببینه دختراشون رو نه. پسریه دیگه چیکارش کنم».
تصور این زنان از مادری به نگهداری فیزیکی و مواظبتهای اولیه مثل خوراک، حمام و تهیه امکانات اولیه زندگی محدود میشود. چون خودشان وقتی که به کانون خانواده، محبت و حمایت پدر و مادر برای رشد و هویت یابی نیاز داشتند در موقعیتی رها شدند که برای ورود به آن آمادگی های لازم را کسب نکرده بودند. و حتی دیده میشه که مادر هیچ حس مادری به فرزندش ندارد و از آنجایی که موقع تولد فرزند، خودش هم کودک بوده به گونهایی فرزندش رو رقیب خودش میداند. و بچه رو مایهی دردسرها و ناراحتیهایی میداند که اجازه نداده به راحتی طلاق بگیرد و از زندگی مصیبت بار خود رها شود.
تجربه یکی از زنان ۲۳ ساله که در ۱۲ سالگی ازدواج کرده و ۱۴ سالگی باردار شده و از همسرش طلاق گرفته، فرزند ۶ سالهاش را رها کرده و به تهران آمده : «اصلاً دلم نمی خواد دیگه بهش فکر کنم. دلم می خواد یادم بره که بچه ای داشتم. انقد از دست شوهرم زجر کشیدم اینم پسر همونه می خواد دو روز دیگه مثل باباش بشه. من سنی ندارم من اصلاً نفهمیدم زندگی چیه، میخوام دوباره از اول زندگی کنم. ببینم زندگی چطوریه. بچه رو که به من نمیدن برم کلی بدوام تو داد گاهها آخرش هم بهم بدن، بیاد دو روز دیگه بشه لنگه باباش».
بحث و نتیجه گیری
بررسی و تجزیه وتحلیل آنچه زنان کودک همسر گفتند نشان میدهد که فقر و عوامل اقتصادی، فرهنگ خانوادگی، محلی و قومی و ترس از بی آبرویی مهمترین عوامل رخداد ازدواج زودهنگام در نمونه مورد مطالعه بوده است. ازدواج زودهنگام میتواند پیامدهای متنوعی در زندگی زنان داشته باشد. تجربه عام زنان مورد مطالعه از خشونت خانگی نشان میدهد که ازدواج زودهنگام میتواند یه عامل مثبت در بروز خشونت خانگی باشد. یکی از پیامدهای معمول ناشی از ازدواج زودهنگام ترک تحصیل دختران و عدم امکان ادامه تحصیل آنهاست. ازدواج کودک از منظر روابط زناشویی میتواند یکی از مصادیق آزار جنسی کودکان باشد.
اکثریت زنان کودک همسر موردمطالعه یکی دوسال بعد از ازدواج باردار شدند و میانگین سن اولین بارداریشان ۵/۱۶ سال بوده است. آنان علاوه بر کودک همسر، کودک مادر هم هستند. یعنی زمانی مادر شدند که هنوز خودشان کودک محسوب میشدند. در ازدواج زودهنگام ایفای نقش مادری و همسری برای زنان به عنوان یک تکلیف مطرح میشود. و یکی از علل ازدواج زودهنگام میتواند فرهنگ خانوادگی، محلی و قومی باشد و میشه به ارث رسیدن ازدواج زودهنگام رو مرتبط با فرایند جامعه پذیری دانست.
دیدگاهتان را بنویسید