آبان ۱, ۱۴۰۳
بی‌ طرفی عملی سیاسی

«بی‌طرفی»، عملی سیاسی؟

تنش را به زحمت از دست شهروند مزاحمش رهانیده بود. با خشم و استیصال، به سرعت از آنچه بر او گذشته بود، گفت: «مرد غریبه‌ای در بازار جلویم را گرفت. گفت: «همین الان تو را تحویل کلانتری می‌دهم». چشمانش پر از خشم وصف ناشدنی بود! دستانم را محکم می‌کشید. مقاومت کردم. شالم گردنم را کامل پوشانیده بود. لباس مناسبی بر تن داشتم. شوکه شده بودم اما تا جایی که حنجره‌ام یاری می‌کرد، فریاد کشیدم. می‌گفت مرا می‌خواهد به محکمه قضایی ببرد تا به حسابم رسیدگی کنند». قبل ازین برای خودش مرور کرده بود که اگر روزی مزاحم خیابانی ببیند، سکوت نکند، دست و پایش از حرکت باز نایستد و کمک بطلبد. «کم‌کم مردم جمع شدند. مرد مسنی محکم بر  پشت غریبه زد. مردهای جوان دیگر هم از راه رسیدند. بالاخره به زور دستانم را رها کرد. بطری آبی در دست داشت. تقلا می‌کرد آن را روی موهایم خالی کند. از ترس مردم اما فرار کرد و رفت».

در این ماجرا شهروندان از زنی که به خاطر پوشش انتخابی‌اش مورد خشونت واقع شده بود، حمایت کردند. برخی اما تنها صحنه را به تماشا نشستند و هیچ نگفتند. توجیه‌ آنها عدم دخالت و انجام عمل سیاسی بود. می‌پرسیم، آیا سکوت، به معنای بی‌طرفی است؟ اگر چنین باشد، بی‌ طرفی عملی سیاسی یا امری خنثی است؟ پیش از پاسخ به این پرسش، نگاهی به تعریف بی‌طرفی می‌اندازیم.

استراتژی بی‌طرفی را در روابط بین‌الملل بسیار شنیده‌ایم. دولت بی‌طرف را دولتی می‌دانند که تمامیت ارضی آن بر اساس یک توافق جمعی از دولت‌های بزرگ ضمانت شده باشد؛ مشروط بر اینکه در موارد دفاع از اقدام نظامی خودداری کند. هدف از این سیاست تامین منافع و دورماندن از آسیب‌های کینه توزی جنگ بین کشورهای دیگر است.

بی‌طرفی را با چهار نوع مثبت، منفی، موقت و دائم می‌شناسند. اگر نگاهی به تعریف بی‌طرفی مثبت و منفی بیاندازیم، در می‌یابیم در بی‌طرفی مثبت، دولت در نهایت اگر به صورت مستقیم در بحران مداخله نمی‌کند برای رفع آن استراتژی ارائه می‌دهد. برای صلح و  تناقضات بین‌المللی تلاش می‌کند. بی‌طرفی منفی اما یک نقش کاملا انفعالی است. دولت در این نقش خود را کامل کنار می‌کشد و هیچ راهکار موثری برای رفع مشکلات ارائه نمی‌دهد. درواقع سکوتِ بی‌طرف، در نهایت منجر به تدوام چالش و افزایش حیات تناقضات می‌شود.

«عمل سیاسی» کاملا عینی است. امری انسانی یا به معنای دیگر، وابسته به هستی انسانی است. در عمل سیاسی، تجربه‌های انسانی، خواسته یا ناخواسته، به مرحله ظهور می‌رسد. عمل سیاسی می‌تواند موجودیت وضع موجود را تضمین یا آن را نابود کند. به زبان دیگر «ماهیت عمل سیاسی چیزی جز تغییر نیست و نخواهد بود». روش‌شناسی عمل سیاسی نیز با ورود و اشتراک در سلسله مراحل حیات سیاسی و اجتماعی تعریف می‌شود. بی‌طرفی، با هر نوعش، یک عمل سیاسی است. نوع منفی آن مسلما، بی‌ طرفی عملی سیاسی مخرب با عواقب گاه جبران ناپذیر است.

جمعیت  بی‌تفاوت به  فرد در معرض خشونت را در نظر بگیرید. آیا با تعاریف بالا، همچنان فردی که عملی انجام نمی‌دهد می‌تواند بی‌طرفی‌اش را با عدم علاقه‌ به مشارکت در امر سیاسی توجیه کند؟ بی‌طرفی او در نهایت به نفع خشونتگر  است یا به ضرر خشونت‌دیده و جامعه؟ سیاستِ بی‌طرفی در تایید صاحب قدرت و افزایش نیروی حاکم نیست؟

بی‌طرفی، طبق تعریف بالا یک امر کاملا سیاسی است؛ حتی اگر بی‌طرفی برای حفظ منافع شخصی و موقت انجام شده باشد. درواقع هیچ‌نگفتن خود چیزی گفتن است. سکوت تائیدی است به درستی یا الزام رخداد آنچه رخ می‌دهد. سکوت، با نام بی‌طرفی یا هر نام دیگری باز هم  و بی طرفی عملی سیاسی است. کسانی که بیان می‌کنند که با سیاست هیچ روی خوشی ندارند، در تنش‌های موجود در جامعه شرکت نمی‌کنند و تنشان را به تصمیمات سیاسی آلوده نمی‌کنند، این روزها، با بی‌طرفی‌شان، سیاسی‌ترین تصمیم‌شان را می‌گیرند. تصمیمی که بدون شک اجبار را در چرخه اجتماعی حیات جامعه استمرار می‌بخشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *