معرفی فیلم «حرفه درخشان من»(My Brilliant Career) یک فیلم درام استرالیایی محصول ۱۹۷۹ به کارگردانی «گیلیان آرمسترانگ» و با بازی «جودی دیویس» ، «سم نیل» و «وندی هیوز» است. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام در سال ۱۹۰۱ توسط «مایلز فرانکلین» ساخته شده است. این فیلم داستان زنی جوان در روستایی در استرالیای اواخر قرن نوزدهم را نمایش میدهد. شرایط اجتماعی او و بعداً توسط یک رابطه عاشقانه نوظهور مانع آرزوهای او برای نویسنده شدن میشود.
حرفه درخشان و جوایز
حرفه درخشان من که در سال ۱۹۷۸ در منطقه مونارو، نیو ساوت ولز فیلمبرداری شد، در استرالیا در اوت ۱۹۷۹ اکران شد. بعداً در ایالات متحده در جشنواره فیلم نیویورک به نمایش درآمد. این فیلم تحسین قابل توجهی از منتقدان را دریافت کرد و نامزد جوایز متعدد AACTA شد. ابرنده سه جایزه شد. جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر زن، بهترین فیلنامه اقتباسی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین و طراحی لباس جشنواره AACTA سال ۱۹۷۹ را کسب کرد. دیویس جایزه بافتا را برای بهترین بازیگر نقش اول زن دریافت کرد. در ایالات متحده، نامزد دریافت جایزه اسکار برای بهترین طراحی صحنه و لباس و جایزه گلدن گلوب برای بهترین فیلم خارجی شد . در حال حاضر، این فیلم به عنوان بخشی از موج جدید سینمای استرالیا در نظر گرفته میشود. در سال ۲۰۱۸ توسط آرشیو ملی صدا و فیلم استرالیا بازسازی شد. سال بعد توسط مجموعه Criterion بر روی Blu-ray و DVD منتشر شد. اگرچه جودی دیویس برای بازی خود مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، کارگردان، گیلیان آرمسترانگ اظهار داشت که دیویس هرگز به فیلم علاقه نداشت و شخصیت او را دوست نداشت.
در آرزوی نوشتن
در سال ۱۸۹۷ در روستایی استرالیا، «سیبیلا»، یک زن جوان سرسخت و آزاده، رویای زندگی بهتری را در سر می پروراند که به ضرر اداره مزرعه روستایی خانوادهاش است. این موضوع توسط خانوادهاش یک «لاریکین» در نظر گرفته میشود. او اما آرزوی داشتن حرفهای در نویسندگی یا هنرهای نمایشی را دارد. پدر و مادرش که از تصور و آرزوی بزرگ او ناراحت شدهاند و معتقدند زندگی او را به بن بست می رساند، به سیبیلا اطلاع میدهند که دیگر نمی توانند لاریکین را در خانه نگه دارند. آنها او را به همراه مادربزرگ مادری ثروتمندش به سفر میفرستند تا به او آداب و رفتار مورد قبول اجتماعی را آموزش دهند.
به محض ورود، سیبیلا به سرعت احساس میکند که در محیط جدید خود جای خود را ندارد. او به زودی مورد علاقه دو مرد محلی قرار میگیرد. «جکارو فرانک هادون»، که او آنها را نادیده میگیرد. دوست دوران کودکیاش، «هری بیچم»، که او به طور فزایندهای به آنها علاقهمند میشود. سیبیلا برای گذراندن وقت در املاک بیچام فرستاده میشود. احساسات او نسبت به هری افزایش مییابد. هنگامی که هری برای بازدید از املاک آنها فرستاده میشود، او به خانه مادربزرگش باز میگردد. همه در هر دو املاک عاشقانه آنها را تأیید میکنند. عمه هلن ، به سیبیلا در مورد خواستگاری هری هشدار میدهد. او توصیه میکند که سیبیلا برای دوستی به جای عشق ازدواج کند.
فرانک تلاش میکند تا با ایجاد شایعات، رابطه نوپای هری و سیبیلا را از مسیر خارج کند، که منجر به افزایش تنش بین آن دو میشود. هری و سیبیلا به نوبت سعی میکنند تا حسادت دیگری را بر انگیزند. اینکار منجر به پیشنهاد ازدواج شگفتانگیز هری میشود. سیبیلا در حالی که همه تعجب می کنند، به شدت او را طرد میکند. هری بعداً فاش میکند که عجله او برای محافظت از سیبیلا از سقوط مالی احتمالی خود بوده است. سیبیلا با درخواست از هری که تا زمانی که خود را کشف میکند، صبر کند. درواقع از او میخواهد که خواستگاری خود را دو سال به تعویق بیاندازد.
سیبیلا توسط مادربزرگش احضار میشود. به او میگویند که باید شغلی به عنوان فرماندار و خانهدار به خانواده فقیر یک همسایه بیسواد که پدرش به او بدهکار است را بپذیرد. او که در شرایط فقیرانه کار میکند، موفق میشود با استفاده از روزنامهها و صفحات کتاب که کاغذ دیواری خانهشان است، خواندن را به کودکان بیاموزد. سیبیلا در نهایت به خانه فرستاده می شود. هری دوباره سیبیلا را ملاقات و خواستگاری می کند. اما سیبیلا دوباره او را رد میکند و قصد خود را برای نویسنده شدن اعلام میکند. او با مهربانی توضیح میدهد که ازدواج بین این دو از نظر عاطفی آسیبزا خواهد بود.
سیبیلا با بازگشت به مزرعه خانوادهاش، دست نوشتهای از اولین رمان خود، «شغل درخشان من» را تکمیل میکند. او امیدوار است آن را به یک موسسه انتشاراتی اسکاتلندی ارسال کند. در جملهای از فیلم او نظرش را درمورد ازدواج میگوید: «تجرد بهایی است که زنان برای انتخابشان میدهند». حرفه درخشان من توسط مورخان سینما به عنوان بخشی از موج جدید سینمای استرالیا مورد توجه قرار گرفته است. در مقالهای پژوهشگر سینما، «کری ریکی» خاطرنشان میکند که هم فیلم و هم رمان منبع آن “به بخشی از هویت استرالیایی تبدیل شده اند.
دیدگاهتان را بنویسید