شرط توسعهیافتگی یک کشور در میزان دسترسی زنان و مردان جامعه به منابع و نیز بهرهمندی از دستاوردهای توسعه با وجود برخورداری از فرصتهای برابر است و یکی از مهمترین معیارها برای سنجش درجه توسعهیافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارند.
شرط توسعهیافتگی یک کشور در میزان دسترسی زنان و مردان جامعه به منابع و نیز بهرهمندی از دستاوردهای توسعه با وجود برخورداری از فرصتهای برابر است و یکی از مهمترین معیارها برای سنجش درجه توسعهیافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارند.واقعیت حاکی از آن است که زنان، یعنی نیمی از جمعیت جهان، هنوز در موقعیتی قرار نگرفتهاند که از تفکر و توان عظیم آنها برای نیل به هدفهای توسعه پایدار استفاده مؤثری شود. مسائل زنان همچنان حلنشده باقی ماندهاند و تغییرات و تحولات جهانی نیز راهحلهای مطلوبی برای مسائل گسترده زنان عرضه نکردهاند. متأسفانه زنان در جوامع مختلف دائم در پی اثبات تواناییهای خود هستند و این خود فرصتهای پیشرفت آنها را با کندی بسیاری پیش میبرد.در دنیای امروز که اکثر جوامع دچار بحرانهای متعددی شدهاند (بحران هویت، مشروعیت، مشارکت، مدیریت، امنیت، اخلاق، خانواده و…)، هر علت و دلیلی داشته باشد، زنان را بیش از مردان در کام خود فرو برده است. بر اساس گزارشی که در مجله یونسکو آمده است، «خویشتنگریزی شبهفرهنگی» و دیگر اختلالات روحی، روانی و فرهنگی ناشی از بحران هویت در زنان نمود بیشتری دارد. همچنین موقعیت اقتصادی زنان نسبت به مردان در تمام دنیا متزلزلتر و پایینتر است؛ بهطوری که زنان اگرچه یکسوم نیروی کار رسمی دنیا را تشکیل میدهند و نزدیک به دوسوم ساعات کار بر دوش آنهاست، ولی بهطور میانگین در کل به اندازه یکدهم مردان حقوق دریافت میکنند و کمتر از یک درصد داراییهای جهان به آنها تعلق دارد. سختگیریهای برخی کشورها نسبت به زنان متأهل و کارمند اغلب پس از آنکه تصمیم به مادرشدن میگیرند، نمونه آشکار ضربهزدن به شکوفایی استعدادهای بالقوه و افزایش کارایی در جوامع زنان است. در این چنین عملکردهایی حتی برخی از کارفرمایان با دانش به مادربودن زنان، از اعطای جایگاههای شغلی به آنها خودداری میکنند. بر اساس گزارشی که در مجله یونسکو آمده، در عرصه سیاسی نیز امکان مشارکت زنان در تمام دنیا عملا پایینتر از مردان است. زنان همچنین در کشورهای صنعتی ۱۲ درصد، در کشورهای درحالتوسعه ۱۰ درصد و در کشورهای عربی چهار درصد کرسیهای نمایندگی را در پارلمان ملی به خود اختصاص دادهاند. مشارکت سیاسی آنها در قوه مجریه و در سطح وزارت، در کشورهای صنعتی تنها هشت درصد، در کشورهای درحالتوسعه پنج درصد و در کشورهای عربی یک درصد گزارش شده است (شالوده، شیده، سیمای زن در جهان- مصر، به نقل از آمارنامه سازمان ملل متحد).در ایران با وجود پارهای گشایشها و رواداریها درباره زنان، به موجب قانونی نانوشته، زنان حق تصدی مقام ریاستجمهوری را ندارند و تا چند سال اخیر، حق عضویت در هیئت وزیران را نیز نداشتند که بنا بر اصلاحات قانونی انجامشده، این مهم مورد توجه و بازبینی قرار گرفت؛ هرچند سرعت تدوین و تصویب و اجرای این دسته سیاستها و قوانین، با وقفه زمانی بسیار طولانی صورت میگیرد.نگرش قانونی به زن مبتنی بر نقش سنتی زنان در جامعه، یعنی مشارکت آنان در تشکیل خانواده است. به عبارتی دیگر زن به مناسبت همسر و مادر بودن مورد توجه قرار میگیرد.
در متن قانون با بیان اینکه «خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است»، توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینهساز اصلی حرکت تعاملی و رشدیابنده انسان بوده، اصلی اساسی بوده و فراهمکردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است.با چنین اوصافی، زن در چنین برداشتی از واحد خانواده از حالت «شیء بودن» یا «ابزار کار بودن» در خدمت اشاعه مصرفزدگی و استثمار خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پرارج و ارزش مادری در پرورش انسانهای مکتبی پیشاهنگ و خود همرزم مردان در میدانهای فعال حیات و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود.
از منظر تاریخی نیز سال ۱۳۴۳ در تقویم اجتماعی ایران در حقیقت نقطهای برای ورود به عرصه فعالیتهای اجتماعی محسوب میشود و از آن تاریخ تاکنون، مجالس مقننه ایران چه در حکومت قبلی و چه در عصر جمهوری اسلامی، همواره شاهد حضور و فعالیت زنانی بودهاند که علاوه بر مسائل خانوادگی روزمره، مسائل اجتماعی نیز دغدغه اصلی آنان است. از اینرو توسعه هر کشور نیز بستگی به توسعه تعامل زنان و مردان جامعه دارد.
درواقع باید گفت شرط توسعهیافتگی یک کشور در میزان دسترسی زنان و مردان جامعه به منابع و نیز بهرهمندی از دستاوردهای توسعه با وجود برخورداری از فرصتهای برابر است. آنچه در واقعیت جامعه ایران وجود دارد، حکایت از آن دارد که همچنان تبعیضهایی علیه زنان وجود دارد. این در حالی است که کارشناسان اعتقاد دارند آرمانهای توسعه پایدار تنها زمانی امکان تحقق مییابند که تمام آحاد مملکتی اعم از زن و مرد از ظرفیتها و توانمندیهای خود بهره گیرند و هدفهای توسعه پایدار را تعین بخشند.
بااینحال، واقعیت حاکی از آن است که زنان چه در ایران و چه در جهان هنوز در موقعیتی قرار نگرفتهاند که از تفکر و توان عظیم آنها برای نیل به هدفهای توسعه پایدار استفاده مؤثری به عمل آید و مسائل زنان همچنان حلنشده باقی ماندهاند و تغییرات و تحولات جهانی نیز راهحلهای مطلوبی برای مسائل گسترده زنان عرضه نکردهاند. متأسفانه زنان در جوامع مختلف، دائم در پی اثبات تواناییهای خود و توانمندیهای خود هستند و این خود فرصتهای پیشرفت آنها را با کندی بسیار پیش میبرد.
بااینحال، امروزه یکی از مهمترین معیارها برای سنجش درجه توسعهیافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارند. با توجه به نظرات اندیشمندان که انسان را محور توسعه میدانند، زنان نیز که نیمی از نیروی انسانی جوامع بشری را تشکیل میدهند، میزان حضور و مشارکتشان در اداره امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تأثیر شایان توجهی در افزایش و ارتقای درجه توسعهیافتگی کشورها دارد.
در تحقیقاتی که در مورد نسبت مدیران زن در مجموعه مدیران کشورهای مختلف به عمل آمده، مشخص شده است ایران یکی از پایینترین نسبتها را در این زمینه دارد (نرخ کنونی اشتغال زنان در ایران، ۱۳ درصد است. با توجه به اینکه نرخ مشارکت زنان در جامعه ایران بین ۱۴۴ کشور مورد بررسی در جهان، رتبه ۱۴۰ را داراست).
همچنین برخی اندیشمندان معتقدند در کل، زنان جهان دچار فقر هستند (البته شرایط مسلط مورد اشاره است نه وضعیت انفرادی زنان) و نسبت به مردان از نظر مالکیت و درآمد در وضع بسیار پایینتری قرار دارند. زنان جهان مالک کمتر از یک درصد داراییهای جهان هستند و تنها یکدهم از درآمدهای جهان را دریافت میکنند و این در حالی است که نیمی از جمعیت جهان و یکسوم از نیروی کار را زنان تشکیل میدهند و دوسوم از کل ساعت کاری را کار میکنند.
در چنین شرایطی به نظر میرسد که زمان تغییر اساسی نگرشها به زنان فرارسیده است و در شرایط کنونی در اغلب جوامع دنیا برای ادامه حیات، ضرورت ایجاد تغییر در نگرشها و رفتارهای جهانیان بهطور شدیدی احساس میشود.
در این راستا باید نوع نگاه به طبیعت تغییر کند و نگرش سلطه و هجمه به طبیعت به نگرش احیا و سازگاری با آن تبدیل شود. نظام ارزشهای انسان باید از طریق کسب آگاهی و علم نسبت به امکانات و محدودیتهای طبیعت اصلاح شود و در فرهنگ جوامع رخنه کند. زمانی که علم به فرهنگ تبدیل شد، آنگاه توسعه ظهور میکند. برای این تبدیل باید تصویر روشنی از واقعیتهای جهان در معرض دید همگان قرار داده شود. ممکن است عدهای فاقد بصیرت باشند یا به خاطر حفظ منافع خود حاضر به پذیرش واقعیتها نباشند، اما بدانیم تغییر در فرهنگ نیازمند زمان است. تعریف فرهنگ هم از ترکیب پیچیدهای از احساس تفکر و عمل میآید که در دو حالت، «نمودهای ظاهری و قابل رؤیت» و نیز «محتوا و ریشههای اساسی غیر قابل مشاهده و ناملموس» تقسیم میشود.
همچنین باید گفت توجه به شایستهسازی زنان کمک بزرگی به شکفتهشدن و باروری استعدادها و پتانسیلهای بالقوه و پنهان نگه داشتهشده آنان در طی طریق و روند توسعه کشورها خواهد کرد.
در اینکه چه باید کرد، باید بدانیم که فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی فرصتهای مهمی را برای شکوفاسازی استعدادهای نهفته زنان در زمینههای کاری و کارآفرینی و ارتقای مشارکت فعالانه و اثرگذاری آنان در زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فراهم آورده و میآورند و از این طریق زنان جامعه ما میتوانند بر تبعیضهای تحمیلی جامعه نسبت به خود فائق آیند و با کسب مهارتهای اطلاعاتی و ارتباطی، خلاقیتهای انکارناپذیر خود در عرصههای علمی و عملی را عینیت بخشند.
الهه فابریکیاورنگ
منبع: شرق
دیدگاهتان را بنویسید