آذر ۳, ۱۴۰۳
خودكشي

رشد تعداد منتظران خودکشی

کارشناسان حوزه اجتماعی و به‌زیستی، از نزول مستمر سلامت روان در جامعه ایران نگرانند. بررسی‌های مستند به گزارش رسمی سازمان پزشکی قانونی نشان می‌دهد که آمار مرگ بر اثر خودکشی در ایران در دهه پایانی قرن، افزایش یافته است. خودکشی، پایان راه اختلال روان است اما نه به این معنا که هر مبتلای اختلال روان، زندگی خود را با خودکشی پایان دهد بلکه شدت گرفتن اختلال روان تا مرحله افسردگی و بی‌توجهی بیمار و اطرافیان به ضرورت درمان افسردگی، در صورتی که ابتلای افسردگی ناشی از شرایط پیرامونی بوده و این شرایط بهبود نیابد و تغییر مثبت منجر به کاهش شدت بیماری نداشته باشد، افسردگی تشدید می‌شود که در چنین شرایطی، می‌تواند زمینه‌ساز بروز افکار خودکشی باشد و احتمال اقدام به خودکشی هم بسیار بالا خواهد بود. گزارش‌های ملی از وضعیت سلامت روان و شیوع اختلالات روانپزشکی در کشور، حاکی از رشد آمارهاست. نتایج دو گزارش ملی و کشوری در پایان دهه ۷۰ و پایان دهه ۸۰ نشان می‌دهد که به فاصله ۱۰ سال، میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در ایران تا چه حد افزایش یافته است. طبق گزارش ملی شاخص‌های سلامت در ایران، در سال ۱۳۷۸ میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در کشور و در جمعیت بالای ۱۵ سال، ۲۱ درصد بوده در حالی که به استناد نتایج پیمایش ملی سلامت روان، در سال ۱۳۸۹، حدود ۲۳٫۶ درصد از جمعیت ۱۵ تا ۶۴ ساله کشور دچار یکی از انواع اختلالات روانپزشکی بوده‌اند. طبق گزارشی که امسال در روز جهانی پیشگیری از خودکشی – ۱۹ شهریور – توسط جامعه‌شناسان ارایه شد، طی دو دهه اخیر، علاوه بر افزایش تعداد قربانیان خودکشی در ۱۴ استان کشور، تعداد فوت بر اثر خودکشی ظرف دو دهه اخیر در ایران رشد ۴۴ درصدی داشته علاوه بر آنکه میزان خودکشی در کشور از ۴.۲ در ۱۰۰ هزار نفر در سال ۸۰ به ۵٫۲ در ۱۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۸۳ و به ۶.۲ در ۱۰۰ هزار نفر در سال ۹۸ افزایش یافته که این عدد، از میانگین جهانی مرگ بر اثر خودکشی هم سبقت گرفته و به فاصله ۸ سال، رتبه جهانی ایران بابت آمار متوفیان خودکشی هم تنزل ۹ پله‌ای داشته چنانکه امروز ایران با آمار سالانه ۶٫۲ فوتی خودکشی در ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، رتبه ۵۸ جهان را دارد در حالی که سال ۱۳۹۳، رییس وقت سازمان پزشکی قانونی کشور ضمن اشاره به افزایش خودکشی در ایران اعلام کرد که رتبه جهانی کشور ما بابت تعداد فوت بر اثر خودکشی، رده ۶۹ جهان است. 

اگر امروز نتایج گزارش‌های رسمی سازمان پزشکی قانونی کشور حکایت از افزایش موارد مرگ بر اثر خودکشی دارد، به این معناست که ظرف دو دهه اخیر، هم آمار تعداد مبتلایان اختلالات روان در کشور به دلیل وخامت شرایط پیرامونی افزایش یافته، هم تعداد مبتلایانی که به دلیل مشکلات فرهنگی یا معیشتی قادر به درمان اختلالات خود نیستند و به خط پایان افسردگی می‌رسند رو به افزایش است. 

چرا خودشان را می‌کشند؟
علت‌های کلی منجر به بروز افکار و اقدام به خودکشی چندان پرشمار نیست اما بر بروز افکار و اقدام به خودکشی بسیار تاثیرگذار است؛ اختلالات روانی، مشکلات مالی، بیکاری و از دست دادن شغل، مشکلات تحصیلی، طلاق یا قطع رابطه عاطفی از مهم‌ترین دلایل کلی بروز افکار و اقدام به خودکشی است اما ابتلا به بیماری‌های صعب‌العلاج و درمان‌ناپذیر، ناامیدی از بهبود شرایط پیرامونی به خصوص بعد از رخدادهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی با گستره نفوذ بالا همچون جنگ‌ها، انقلاب‌ها، تغییر دولت‌ها و حتی ناآرامی‌های داخلی در یک کشور هم می‌تواند فرد مستعد را به سمت افکار خودکشی و اقدام نهایی سوق دهد. در حالی که روانپزشکان معتقدند خودکشی‌های هرج‌ومرج‌گرایانه در واکنش به یک رخداد سیاسی اجتماعی، انتخاب روش خودکشی و حتی محل ارتکاب به خودکشی، نوعی اعتراض سیاسی اجتماعی محسوب می‌شود و خودسوزی و خودکشی با سلاح گرم در انظار عمومی، سقوط از ساختمان‌های بلند در مکان‌های پرتردد و شلوغ و پرت کردن در مقابل قطار یا مترو، از مهم‌ترین مصداق‌های اعتراض به وضعیت سیاسی اجتماعی اقتصادی موجود است، نجات‌یافتگان از اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها، سربازان امریکایی بازگشته از جنگ ویتنام و عراق و افغانستان، نجات‌یافتگان از اردوگاه‌های کار اجباری روسیه در دوران حکومت استالین، فعالان سیاسی ساکن در مستعمرات فرانسه و ایتالیا، دانشجویان معترض به اختناق در نظام‌‌های دیکتاتوری اروپای شرقی و امریکای جنوبی از پرشمارترین قربانیان خودکشی در دوران معاصر هستند که در اعتراض به ظلم تحمیلی از سوی دولت حاکم یا قدرت‌های بیرونی، داوطلبانه از این جهان تاریک خداحافظی کرده‌اند علاوه بر اینکه به این فهرست باید خودکشی زندانیان سیاسی در داخل زندان و در دوران محکومیت یا پس از آزادی از زندان، خودکشی پناهجویان زندانی در اردوگاه‌های کشورهای مقصد و در دوران انتظار برای پذیرش پناهجویی، خودکشی شهروندان در اعتراض به مداخلات کشورهای خارجی در امور داخلی کشورها، خودکشی اقلیت‌های مذهبی (غیر از ادیان الهی و ابراهیمی) در اعتراض به نسل کشی نژادی و قومی و قبیله‌ای و آیینی دولت‌ها هم اضافه شود. یک جمله قطعی اما در قبال تمام علت‌های بروز افکار و اقدام به خودکشی می‌توان گفت؛ فردی که دچار اختلال روانی – از نوع خفیف تا شدید – نباشد دست به خودکشی نخواهد زد. 
نتایج برآوردی به نقل از منابع علمی در فضای وب اعلام می‌کند: «میزان اختلال روانی در زمان اقدام به خودکشی، از ۲۷ تا ۹۰ درصد است. بین کسانی که در بخش روانی بستری شده‌اند، خطر اقدام به خودکشی در طول زندگی حدود ۶٫۸ درصد است. نیمی از تمام افرادی که در اثر خودکشی جان خود را از دست می‌دهند ممکن است دچار افسردگی شدید باشند. افسردگی شدید یا یک اختلال خلقی دیگر مانند اختلال دوقطبی، خطر خودکشی را ۲۰ برابر افزایش می‌دهد. تاثیر ابتلا به اسکیزوفرنی در اقدام به خودکشی ۱۴ درصد است و حدود ۵ درصد مبتلایان اسکیزوفرنی در اثر خودکشی می‌میرند. سابقه اقدام به خودکشی قبلی، مهم‌ترین عامل اقدام دوباره است چنانکه حدود ۲۰ درصد از خودکشی‌های منجر به مرگ، با سابقه قبلی همراه بوده‌ و یک درصد از متوفیان خودکشی، یک سال بعد از اقدام قبلی و بیش از ۵ درصد متوفیان، ۱۰ سال بعد از اقدام قبلی دست به خودکشی زده‌اند.»

کاهش سرمایه اجتماعی آمار خودکشی را افزایش می‌دهد.

سطح و رتبه سرمایه اجتماعی در اجتماع محل زندگی مبتلایان اختلالات روان تاثیر قابل توجهی در آمار اقدام به خودکشی دارد. طبق تعریفی که جامعه‌شناسان از سرمایه اجتماعی می‌دهند، معنای کلی این اصطلاح به میزان همبستگی اجتماعی و سرمایه‌گذاری فردی در جامعه اشاره دارد. جامعه‌شناسان، سرمایه اجتماعی را زیربنای توسعه کشورها و جوامع و موثر در سلامت اجتماعی جامعه می‌دانند. آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، مشارکت سیاسی داوطلبانه شهروندان در جوامعی که برای هویت مستقل انسانی، ارزش و اعتبار واقعی و به دور از شعار قائل هستند، فعالیت آزادانه تشکل‌های صنفی و مدنی، روابط سالم شهروندان با ساختار قدرت، ساختار قدرت پویا و انتخابی و پاک از فساد اداری و دولتی، توجه دولت‌ها به منافع عمومی ملت‌ها و برآورده کردن مطالبات عموم اقشار جامعه، کاهش تبعیض‌های طبقاتی، مذهبی و فرقه‌ای و آیینی، ایجاد رفاه و برابری برای تمام اقشار جامعه به نحوی که به کاهش فقر و ظلم طبقاتی منجر شود، تقویت هنجارها و ارزش‌های انسانی و غیر تحمیلی، برقراری دموکراسی در عرصه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و احترام به حقوق شهروندی انسان‌ها، همگی در تقویت سرمایه اجتماعی یک جامعه تاثیر دارد که در نهایت به توسعه جامعه منجر خواهد شد. در جامعه‌ای با رتبه بالای سرمایه اجتماعی، می‌توان انتظار داشت که جز در موارد ابتلای ژنتیک و موروثی یا مولود ناهنجاری‌های فردی یا حاصل تعارض با مدرنیته، آمار اختلالات روان و به دنبال آن، آمار خودکشی بسیار پایین باشد چنانکه امروز در بسیاری کشورهای برخوردار از سرمایه اجتماعی بالا که جامعه مدنی را به رسمیت شناخته و نظام مبتنی بر دموکراسی و احترام به حقوق و ارزش‌های انسانی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارند، چنین شرایطی را شاهد هستیم. 
ابراهیم صالح‌آبادی؛ استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام‌نور در مقاله خود با عنوان «سرمایه اجتماعی و خودکشی در استان‌های ایران» که پاییز ۱۴۰۰ منتشر شد، با نگاهی به نتایج پژوهش‌های انجام‌شده در فاصله سال‌های ۱۳۷۹ تا ۱۳۹۷، تاثیر نارضایتی‌های سیاسی اقتصادی و اجتماعی در اقدام به خودکشی در ایران را بررسی کرده است. این کارشناس در مقدمه مقاله خود می‌نویسد: «پژوهشگران درباره ارتباط بین سرمایه اجتماعی با سلامت جسمی و روانی در دو سطح فردی و اجتماعی، رابطه بین سرمایه اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی را به ‌لحاظ نظری، مثبت فرض کرده‌اند و در کارهای عملی و تجربی به این نتیجه رسیده‌اند که با افزایش و کاهش سرمایه اجتماعی، سطح و میزان آسیب‌های اجتماعی نیز دچار نوساناتی می‌شود. نزاع اصلی درباره سرمایه اجتماعی در ایران، اذعان و ادعای این واقعیت است که سرمایه اجتماعی در ایران روزبه‌روز رو به ‏‌زوال و فرسایش است. شواهد تجربی و نتایج مطالعات انجام‌شده در این زمینه نشان‌دهنده ادعای فرسایش سرمایه اجتماعی در چند دهه اخیرند در حالی ‌که سازوکار مناسبی برای جایگزینی و بازتولید آن وجود ندارد. شاهد این مدعا، افول میزان اعتماد اجتماعی به‌‌ منزله یکی از شاخص‌های مهم سرمایه اجتماعی، از حدود ۵۰‌‎درصد در سال ۱۳۵۳ به حدود ۱۰‌درصد در سال ۱۳۸۲ است که در مقایسه با روندهای مشاهده‌شده در سایر کشورها، این کاهش چشمگیر در فاصله زمانی نسبتا کوتاه، بسیار ‌تامل‌برانگیز و نگران‌کننده است. بنابراین از یک منظر، مساله اساسی، فرسایش و کاهش تدریجی سرمایه اجتماعی در ایران و از منظر دیگر، نقش و اهمیت سرمایه اجتماعی در کاهش آسیب‌های اجتماعی است. امروزه ارتباط بین سرمایه اجتماعی و میزان آن در یک جامعه با مقولاتی مانند سلامتی، افسردگی و … تایید شده و حمایت اجتماعی به ‌‌منزله بعدی از سرمایه اجتماعی، موجب کاهش میزان بیماری‌ها و اختلالات روانی ازجمله افسردگی در افراد می‌شود. سرمایه اجتماعی به ‌منزله سپر و عامل محافظت‌کننده، در پیشگیری از بروز افسردگی عمل می‌کند….. بعضی از پژوهشگران خودکشی را شاخصی برای سنجش سرمایه اجتماعی به کار برده‌اند. رابطه ساختاری بین خودکشی و سرمایه اجتماعی بر این نکته مهم تاکید می‌کند که این دو، در سطح نظری وابستگی شدیدی به هم دارند.»
این کارشناس در بخش دیگری از مقاله خود می‌نویسد: «درباره تاثیر سرمایه اجتماعی بر خودکشی، پژوهش‌های انگشت‌شماری در ایران انجام‌ شده‌اند. سه پژوهش انجام‌شده در سال‌های ۱۳۸۷، ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ مدعی‌اند کمبود سرمایه اجتماعی موجب افزایش خودکشی می‌شود. پژوهشی که سال ۱۳۹۵ انجام شد با بررسی دوره زمانی ۱۳۵۳ تا ۱۳۹۳ با استفاده از تعداد پرونده‌های قضایی (به‌‌ منزله شاخصی منفی از سرمایه اجتماعی) مدعی ‌است رابطه این متغیرها با میزان خودکشی مثبت بوده است.»
به استناد مقاله صالح‌آبادی، نتایج پژوهش‌های انجام‌شده در فاصله سال‌های ۱۳۷۹ تا ۱۳۹۷ در ۲۸ استان کشور حکایت از کاهش شدید سرمایه اجتماعی در ۱۰ استان کشور دارد چنانکه در این بازه زمانی، رتبه سرمایه اجتماعی در استان آذربایجان شرقی از ۱۷ به ۱۲، در آذربایجان غربی از ۲۰ به ۹، در اصفهان از ۲۷ به ۱۳، در تهران از ۲۸ به ۱، در فارس از ۲۶ به ۱۸، در قزوین از ۱۵ به ۵، در قم از ۱۴ به ۶، در کرمان از ۲۳ به ۷، در کهگیلویه و بویر احمد از ۲۷ به ۳، در گلستان از ۱۸ به ۸ کاهش یافته اما در ۱۸ استان، شاهد ارتقای سرمایه اجتماعی بوده‌ایم چنانکه در این بازه زمانی رتبه سرمایه اجتماعی در استان سیستان‌وبلوچستان از ۵ به ۳۰، در کرمانشاه از ۹ به ۲۶، در هرمزگان از ۱۰ به ۱۵ افزایش یافته اما در استان یزد، در فاصله ۱۸ سال، رتبه سرمایه اجتماعی بر عدد ۱۱ ثابت مانده است. 
کارشناس در این مقاله، به نتایج گزارشی از مرکز پژوهش‌های مجلس که سال ۱۳۹۷ منتشر شده اشاره می‌کند و می‌گوید که طبق نتایج این گزارش، به دنبال افزایش امنیت – امنیت سرمایه‌گذاری و مصونیت جان و مال شهروندان از تعرض – اقدام به خودکشی کاهش می‌یابد. 
پژوهش دیگری که مورد استناد صالح‌آبادی قرار گرفته، نتایج پیمایش «ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» است که سال ۱۳۹۵ انجام شده و حاکی ازآن است که ارتقای هویت ملی، وفاداری و صداقت ملی به عنوان مولفه‌های سرمایه اجتماعی می‌تواند در کاهش اقدام به خودکشی موثر باشد. 
ایران در چاله اختلالات روانی  گیر افتاده است 

نشانه‌ها و شاخص‌های حاکی از تنزل سلامت روان در جامعه ایران، طی دو دهه گذشته به‌طور مستمر با رخدادهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تشدید شده است. نابسامانی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان موثرترین عوامل بیرونی و پیرامونی تاثیرگذار بر تنزل سلامت روانی شهروندان ایرانی، در این دو دهه هیچ بهبود یا کاهشی نداشته و حتی در سال‌ها و دوره‌هایی، تشدید هم شده است. گستردگی فساد اداری و دولتی، انتشار گزارش‌های متعدد و مستمر از رانت‌خواری و اختلاس و تاراج و حیف و میل بیت‌المال و منافع ملی، بیکاری، فقر، مشکلات اقتصادی منجر به چالش‌های معیشتی، محدودشدن آزادی‌های سیاسی و مدنی و صنفی، دست به دست هم داده تا افزایش شیوع اختلالات روانی در جامعه ایران را رقم بزند در حالی که کفه شاخص‌های ارتقای سلامت روان جامعه هم دایم در حال سبک‌تر شدن است. اینکه سرنوشت مردمی که با چالش بیماری روان دست و پنجه نرم می‌کنند به کدام مسیر ختم خواهد شد پاسخ صریح و سریع ندارد اما یک فرض را می‌توان به استناد مطالعات اجتماعی و بررسی‌های روانشناختی مطرح کرد و اینکه چالش اختلال روانی در هر جامعه، یک روی آشکار و یک روی پنهان دارد. روی آشکار شیوع اختلال روان، همین تصاویری است که هر روز در سطح جامعه شاهد هستیم؛ افزایش نزاع و درگیری‌های خیابانی و خانوادگی که حکایت از کاهش سطح تحمل و تاب‌آوری جامعه دارد، افزایش آمار طلاق‌های عاطفی و معیشتی، افزایش پرونده‌های قضایی با موضوع خیانت، دروغ، ریاکاری، تقلب و رشد جرایم کیفری، روی آشکار برهم خوردن تعادل روانی جامعه است اما روی پنهان، آسیب‌هایی به مراتب شدیدتر و عمیق‌‌تر است که شاید آشناترین آن، مزمن شدن اختلالات روانی در جامعه در قالب بیماری روانی است و خطر جدی این است که افراد جامعه، ندانند که از مرحله «اختلال» عبور کرده و وارد فاز بیماری شده‌اند یا بدانند اما از درمان بیماری خود ناتوان باشند که در این‌صورت، یکی از پدیده‌های معلول مزمن شدن و شدت گرفتن بیماری روانی درمان نشده، افزایش اقدام به خودکشی است. 
طبق نتایج پیمایش ملی سلامت روان که سال ۱۳۹۱ منتشر شد، در سال انجام این پیمایش (۱۳۸۹) ۲۳٫۶ درصد از افراد ۱۵ تا ۶۴ ساله کشور (۲۰٫۸ درصد مردان و ۲۶٫۵ درصد زنان) دچار یک یا چند اختلال روانپزشکی بودند، ۱۳٫۶ درصد افراد دچار اختلالات روانپزشکی، گرفتار افسردگی بودند و حدود یک‌سوم از کل مبتلایان اختلالان روانپزشکی، به دلیل تاثیر اختلالات در زندگی روزمره‌شان، نیاز به مراجعه برای مشکلات اعصاب و روان داشتند در حالی که کمتر از ۲۰ درصدشان، از خدمات درمانی برای مشکلات اعصاب و روان استفاده می‌کردند و ۵۶ درصدشان هم با وجود رنج از اختلالات روانپزشکی از هیچ خدمت درمانی بهره نمی‌گرفتند که غیر از دلایلی همچون خوددرمانی، کم اهمیت پنداشتن مشکل و ترس از انگ اجتماعی، مهم‌ترین دلیل خودداری از مراجعه برای درمان اختلال روانپزشکی، مشکلات مربوط به پرداخت هزینه درمان بود چنانکه مبتلایان ناچار بودند حدود ۳۰ درصد از درآمد خود یا خانواده را برای هزینه درمان اختلالات صرف کنند. خودداری از درمان به دلیل گرانی هزینه‌ها در حالی بود که طبق نتایج همین پیمایش، ۳۲٫۲ درصد از افراد دچار اختلالات روانپزشکی، در گروه دارای اختلالات شدید قرار می‌گرفتند و ۴۰ درصد از مبتلایان هم به دلیل شدت اختلالات، دچار ناتوانی و محرومیت زودرس از حضور اجتماعی، تولید و کارآفرینی و ایفای نقش مناسب در خانواده و جامعه می‌شدند که خود، عامل مهم و موثری در بازتشدید اختلالات به شمار می‌آید. 

تحلیل چرایی آمار بالای خودکشی 
در ایران از نگاه کارشناسان 
اردشیر بهرامی، جامعه‌شناس در گفت‌وگو با خبرگزاری ایلنا در آسیب‌شناسی آمار بالای خودکشی در ایران می‌گوید: «طی دهه ۷۰ و ۸۰ کانون خودکشی‌ها در مناطق غرب ایران یعنی ایلام، کرمانشاه، خوزستان و همچنین بخش‌هایی از استان‌های همجوار این استان‌ها متمرکز بود. قربانیان اصلی این موضوع نیز بیشتر زنان و جوانان بوده‌اند، اما در دهه ۹۰ شاهد یک‌سری تغییرات از نظر کانون جغرافیایی خودکشی در جامعه ایران بودیم. در این دهه کمی از شیوع و گسترش خودکشی در غرب ایران کاسته شده و اگرچه استان‌های غربی همچنان بالاترین آمارها را دارند، اما به نظر می‌رسد حالا در استان‌های کهگیلویه‌وبویراحمد، چهارمحال‌و‌بختیاری، همدان، زنجان و سایر مناطق ایران با افزایش آمار خودکشی (به شکل خفیف‌تری) مواجه هستیم. این سوال مطرح است که کسی که خودکشی می‌کند آیا می‌خواهد جلب‌توجه کند و اطرافیانش را بترساند یا انگیزه او از این اقدام، مرگ است؟ این دو انگیزه بسیار متفاوت است، با توجه به انگیزه فرد، روش‌هایی که فرد برای اقدام به خودکشی انتخاب می‌کند نیز متفاوت است. اگر کسی هدف و انگیزه‌اش مرگ باشد از روشی استفاده می‌کند که مطمئن باشد به نتیجه دلخواه می‌رسد همچنین در فضایی این کار را انجام می‌دهد که شخص دیگری برای مداخله وجود نداشته باشد، از همین‌رو در اغلب خودکشی‌هایی که در دهه‌های گذشته در کشور ما انجام می‌شد از روش‌هایی برای خودکشی استفاده شده که اغلب منجر به مرگ افراد می‌شود و اغلب هم در این مناطق، خودکشی از نوع خودسوزی بوده است. همچنین در برخی از موارد عدم دسترسی به خدمات درمانی و در پی آن نبود سرعت عمل در ارایه خدمات درمانی باعث شده تا بیشتر خودکشی‌ها منجر به مرگ شود. حتی استفاده از روش‌هایی مانند خوردن سموم، استفاده از اسلحه و حلق‌آویز کردن قطعا با هدف مرگ بوده است. اما از دهه ۹۰، خودکشی‌ها بیشتر به خودکشی‌های نمایشی و به نوعی دیپلماسی در فضای خانواده و جامعه تبدیل شده به این معنا که فرد برای رسیدن به هدفی مانند ازدواج، شغل یا اعتراض به نابرابری‌ها اقدام به خودکشی می‌کند و خودکشی به شیوه‌ای برای گفت‌وگو و برای رسیدن به یک تصمیم مشترک تبدیل شده است.»
بهرامی می‌افزاید: «خودکشی را نمی‌توانیم از مفهوم‌ خشونت‌ در جامعه و مفهوم یأس اجتماعی و نامیدی اجتماعی جدا کنیم. خودکشی از دیدگاه روانشناختی، بیماری‌ و اختلال روانی است اما از دیدگاه جامعه‌شناسی، با مسائل اجتماعی به عنوان زیربنای رخدادهای اجتماعی مرتبط است. مساله خودکشی را نباید از مفاهیم خشونت‌ها جدا کنیم. حتی یک مورد فوت و اقدام به خودکشی، مساله ماست و دارای اهمیت است چراکه خودکشی از معدود کنش‌هایی است که انسان برای رسیدن به اهداف خود انتخاب می‌کند. انسان‌ها در همه کنش‌های‌شان به دنبال خواسته‌ها، نیازها، امیال و عواطف خود هستند که امنیت روانشناختی آنها را تامین کند. چه اتفاقی می‌افتد که یک فرد قصد می‌کند هستی خود را ساقط کند؟ چرا انسانی که باید به دنبال امنیت، آرامش، شادی، رفاه و توسعه باشد؛ می‌خواهد خود را سر به نیست کرده و از بین ببرد؟ در کنش‌های اعتراض‌آمیزی که خاص طبقه فقراست، اقدام به خودکشی به منزله زبانی برای فریاد و اعلام مشکل مشاهده می‌شود. امروز فضای اقدام به خودکشی از کانون خانواده به فضایی در ملأ عام تغییر کرده و بنابراین با تغییر کانون اقدام به خودکشی مواجه هستیم. وقتی فضای اقدام به خودکشی از فضای اندرونی خانه به فضای عمومی جامعه آمده، نشان‌دهنده این است که این فرد به ساحت وجودی جامعه، به فرهنگ حاکم بر جامعه، به ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه معترض است چون احساس می‌کند بی‌توجهی جامعه باعث شده او خود را سر به نیست کند.»
این جامعه‌شناس در ادامه تحلیل خود می‌افزاید: «قطعا مشکل فروپاشی روانی در افرادی که با مشکلاتی مانند فقر، مشکلات اجتماعی و … مواجه می‌شوند وجود دارد. وقتی فرد به مرحله‌ای می‌رسد که می‌خواهد به خود آسیب برساند و خود را بکشد، دیگر از فقر گذشته و دچار فروپاشی روانشناختی شده است. خودکشی گاهی نشان‌دهنده اعتراض است. فرد احساس می‌کند هویت انسانی‌اش تخدیر و تحقیر شده و به عنوان یک انسان از زیستن خود احساس نارضایتی دارد و احساس می‌کند که در اثر یک نگاه، برخورد، انگ اجتماعی و خشونت، حیثیت و کرامت انسانی‌اش تهدید شده است. این انسان به درک و خودآگاهی رسیده و نسبت به این خشونت واکنش نشان می‌دهد. ۹۰ درصد خودکشی‌ها اگرچه ممکن است ناشی از افسردگی و یأس اجتماعی باشد، اما در انتها خشونت اتفاق می‌افتد. در بررسی‌هایی که انجام داده‌ایم، بسیاری از خودکشی‌ها در تهران و حاشیه آن از سوی افرادی است که از مناطق محروم مهاجرت کرده‌اند، چراکه یک انسان از یک فرهنگ و زیست جهان کاملا متضاد وارد فرهنگ کلان‌شهری شده که نمی‌تواند آن را جذب کند. در شرایط پیچیده جغرافیایی ما مناطق بسیار محرومی داریم که از چرخه توسعه جامانده‌اند و هنوز هم از تاخر اجتماعی توسعه‌ای و اقتصادی برخوردار هستند و هنوز هم در کانون‌های خودکشی، شاهد پایین‌ترین شاخص‌های توسعه‌یافتگی و محرومیت‌ها هستیم. همچنین این مناطق از بیشترین آمار مهاجرت برخوردارند. بخشی از فروپاشی اجتماعی ناشی از جنگ و بخشی دیگر ناشی از توسعه‌نیافتگی است. افراد مهاجر وقتی مهاجرت می‌کنند ممکن است جذب فرهنگ محیط جدید نشوند. خودکشی یک نوع یادگیری است. بررسی‌ها نشان داده که در موضوع خودکشی کودکان، یک نفر از اعضای خانواده سابقه اقدام به خودکشی را داشته است. معمولا در خانواده‌های پرآسیب و بسیار فقیر به حاشیه رانده شده که سرمایه اجتماعی ضعیف‌تری دارند و نگاه حمایتی ضعیف‌تر است، تاب‌آوری کاهش پیدا کرده و در چنین شرایطی ممکن است وقتی فرد در معرض خشونت قرار گیرد، اقدام به خودکشی کند.اعتقاد من این است که خودکشی به صورت عریان در فضای جامعه ما اتفاق می‌افتد، اینگونه نیست که خانواده قبلا نشنیده باشد که این فرد قصد خودکشی دارد، بلکه خانواده دچار ناشنوایی شده یعنی یا نمی‌تواند مساله را حل کند، یا نمی‌خواهد مساله را بپذیرد و برای آن راه‌حلی بیندیشد و به عبارتی برای خانواده مهم نیست.»

منبع: اعتماد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *