شهرهای جهان در راستای توسعه فناوری و ضرورتهای زیست پایدار نیازمند دوره تازهای از حیات هستند که هوشمندسازی بخشی از این پروژه رو به پیش است. در این میان عنصر پایهای و هدایتگر در شهر هوشمند شهروندان هستند.
شهرهایی نظیر بارسلون(۱) که در یک دهه پیش با هزینههای سنگین سعی در هوشمندسازی شهر داشتند به دلیل
عدم مشارکت شهروندان نتوانستند به این موقعیت دست پیدا کنند اما با تغییر مدیریت شهری و باورپذیری اجرای طرح شهر هوشمند با مشارکت شهروندان امروزه این شهر توانسته است به عنوان یک نمونه قابل اتکا در هوشمندی شهری به جهان معرفی شود.
فارغ از ضرورتهای امروزین برای هوشمندسازی نظیر تراکم جمعیت شهری، وسعت رو به گسترش شهرها نیاز به مدیریت هوشمند جهت کاهش هزینهها و بهرهوری بیشتر؛ تمایل و رغبت شهروندان به برخورداری از این ظرفیت
قابل توجه است.
شهرهای ایران به ویژه تهران نیز گامهایی دراین جهت برداشتهاند اما کمتوجهی به مشارکت شهروندان یکی از موانع اصلی در عدم تحقق شهر هوشمند در کشور بوده است. در این میان زنان با توجه به حضور موثر در شهر و گستردگی حضور در جای جای آن بیش از هر گروه دیگر باید در این امر مشارکت کنند.
در هوشمندسازی شهری از جمعآوری و تفکیک زبالهها تا جستوجوی جای پارک و تنظیم میزان مصرف آب و برق گرفته تا انتخاب مسیر برای رسیدن به مقصد و کنترل بیماریهای واگیر و… که مخاطب اصلی آن زنان هستند، قابل توجه است اما نکته اصلی در این مساله اعتماد اجتماعی است که بسترساز مشارکت آنان است.
لذا سودمندانگاری هوشمندسازی نکتهای است که باید در ظرف اعتماد اجتماعی تعریف شود و زنان را نسبت به این مهم آگاه گرداند. آنان که در نقش تربیتکنندگی (مادران) و درنقش بهرهوران از عرصه شهری قادرند در این زمینه بسترهای جدی را برای هوشمندسازی فراهم کنند.
برخورداری آنها از شبکه اجتماعی ارتباطی پر تعداد و عمیق قادر است مدیریت شهری را در امر هوشمندسازی شهری همراه کند.از این رو لازم است در سه حوزه برنامهریزی جدی در این زمینه صورت پذیرد: نخست آنکه مساله سودمندی به صورتهای گوناگون در قالب آموزشهای عمومی در اختیار زنان قرار گیرد و مهارتهای لازم برای بهرهگیری از ظرفیت هوشمندسازی در قالب بروشور، آموزشهای رسانهای، آموزشهای رسمی و … برای آنها طراحی شود.
گام دوم توسعه مشارکت آنها در واگذاری مسوولیت و به دست گرفتن مدیریت محلات در امر هوشمندسازی
در پله اول و سپس تسری آن در گامهای بعدی است؛ حلقهای که میتواند اعتماد عمومی شهروندان را نسبت به مدیریت شهری ارتقا دهد و آن را در بستر شبکه ارتباطی خود بازتولید کند.
در گام سوم تسهیلات خدماتدهی به زنان از سوی شهر هوشمند است؛ به عنوان نمونه ایجاد بازارچههای فصلی
و روزبازار با بهرهگیری از ظرفیت هوشمندسازی برای تولید و عرضه و خرید محصولات مورد نیاز خانوار یا معرفی هوشمند مراکز درمانی و بهداشتی برای مادر و فرزند و … یا مکانهای عمومی امنیتزا برای تردد زنان یا تلفنهای هوشمند برای مواقع اضطراری برای آنها یا نقشه دسترسی به محلهای امن در مواقع اضطرار نظیرزلزله یا…..
یا اینترنت رایگان در پارکها برای دسترسی بهتر زنان به امکانات اوقات فراغت و….
ازاین رو اگر مزایای شهر هوشمند برای شهروندان را بخواهیم نام ببریم شاید بتوانیم در این عناوین طرح کنیم :
۱. بالا بردن سرعت کارها و صرفهجویی در زمانکاهش هزینهها از طریق
۲. حفظ محیط زیست با استفاده صحیح از منابع انرژی
۳. توانمندسازی شهروندان
۴. سلامت شهروندان
۵. دسترسی کامل به امکانات شهری و دوری از ترافیک و آلودگی هوا
۶. امنیت و ایمنی شهرها
با این کلیات، شاید بتوان گفت اولویتهای هوشمندسازی در ایران نیازمند بازنگری است. زیرساختهای گرانقیمت
قادر به ایجاد شهر هوشمند نخواهد بود. در این میان با توجه به تحقق شهر هوشمند با مشارکت شهروندان به خصوص زنان توجه به این مهم قابل تامل است که امروزه سهم زنان از ارتباطات شبکههای اجتماعی بسیار بیشتر
از مردان است. رویکرد تعاملی و ارتباطی آنان فرصت کمنظیری است که بستر هوشمندسازی را تسهیل میکند.
امروزه بر اساس آخرین نظرسنجیها نزدیک به ۳۰ درصد زنان خانهدار عضو یکی از شبکههای اجتماعی هستند.
در مجموع، زنان به میزان ۷۶ درصد از شبکههای اجتماعی و مردان اندکی کمتر، به میزان ۷۲ درصد از پلتفرمهای مختلف اینترنتی استفاده میکنند. درنهایت با توجه به ظرفیت بالای زنان در ارتباطات اجتماعی و بهرهگیری از ظرفیتهای فضای مجازی نکته کانونی تبیین سودمندی و اعتماد اجتماعی برای مشارکت آنان در جهت هوشمندسازی شهری است که این مهم در اختیار مدیریت شهری و دستاندرکاران رسانه است!
«زهرا نژادبهرام»
پینوشت
——————————————————————————————————————–
۱. یکی از شهرهای اسپانیا
منبع:اعتماد
دیدگاهتان را بنویسید