مشارکت اجتماعی، متضمن انواع کنشهای فردی و جمعی در جهت دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه، و تاثیرگذاری بر فرایندهای گوناگون در حوزه امور عمومی است و بیتفاوتی همگانی نسبت به این امر، نشانگر انسان و جامعهای است که یا با مسئلهای اجتماعی مواجه است یا تکامل و توسعه لازم را نیافته است.
انسان به مقتضای اجتماعی بودن خود و پیوندجویی در گروههای اجتماعی، بدون حضور فعال در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره، جایگاه و مسئولیت و کارکرد خود را نمییابد.
کنش همگانی، عملی است در مقابل بیتفاوتی اجتماعی- سیاسی که فضای جامعه را به سوی نوعی انفعال و پذیرندگی صرف میکشاند. آنچه که غالباً با تعبیر «متافیزیک حضور» در ادبیات علوم اجتماعی و سیاسی از آن یاد میشود، به معنای وضعیتی است که در آن فرد به دلیل رشد و تعالی آگاهی، حضور خود را در عرصههای اجتماعی با کنش ورزی فکری و عملی نشان دهد و حتی علیرغم جهتگیری اکثری، توان نه گفتن را به مثابه یک حق داشته باشد. در نقطه مقابل، اصطلاح «اکثریت خاموش» اشاره به مردمی دارد که نسبت به مسائل جامعه خود بیتفاوت و بیاعتنا هستند. در واقع از جمله مهمترین شروط تحقق مطالبات مردم در جامعه، محتوایی از غنای فرهنگ عمومی است که در آن انفعال و بیتفاوتی، به مشارکت و سهیمشدن در سرنوشت خود به مثابه یک ارزش و باور اجتماعی- سیاسی تبدیل شده باشد.
انسان به مشارکت اجتماعی تمایل دارد و دارای توانایی ارائه پیشنهادات کارآمدی است. اما گاهی در یک حالت بیتفاوتی و فاقد مشارکت به سر میبرد و از حق شهروندی خود استفاده نمیکند اهمیت موضوع زمانی آشکار میشود که مشخص شود چه عواملی اعم از اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و یا سیاسی بر رفتار مشارکتی مردم تاثیرگذار هستند و این عوامل چگونه زمینه انفعال را فراهم میکنند.
یکی از این عوامل تاثیرگذار میزان همنوایی اجتماعی در جامعه مورد نظر است، همنوایی اجتماعی یک نوع تاثیر اجتماعی است که تغییر در باور یا رفتار را در بر میگیرد تا درنهایت منجر به سازگاری فرد با یک گروه شود.
این تغییر در پاسخ به فشار واقعی (شامل حضور فیزیکی دیگران) یا فشار تصوری (شامل فشار هنجارها یا انتظارات اجتماعی) از جانب یک گروه است. همنوایی اجتماعی همچنین میتواند به سادگی به عنوان «تسلیم در برابر فشار گروهی» تعریف شود. فشار گروه ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد، برای مثال قلدری، متقاعد کردن، اذیت کردن، انتقاد و غیره. سازگاری به عنوان نفوذ اکثریت (یا فشار گروهی) نیز شناخته شده است. اصطلاح همنوایی اجتماعی اغلب برای نشاندادن یک سازش یا توافق با موقعیتیکه اکثریت با آن موافق هستند استفاده میشود. این اتفاق ممکن است با توجه به میل به «سازگاری» یا موردپسند واقع شدن (از لحاظ هنجاری) یا به دلیل تمایل به درست رفتار کردن (از لحاظ اطلاعاتی) روی دهد. نوع همنوایی که در مشارکت اجتماعی اهمیت دارد به شیوه سوم یعنی تمایل خود افراد به درست رفتار کردن است. یعنی خود افراد براساس اطلاعات نه تعصب کورکورانه در جامعه مشارکت کنند.
و اما یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر میزان مشارکت اجتماعی افراد جامعه میزان علاقه اجتماعی آنهاست، اصل چهارم تئوری آدلر (۱۹۶۴) علاقه اجتماعی است. به عبارتی ارزش تمام فعالیتهای انسان را باید از زوایهی علاقه اجتماعی در نظر گرفت. از علاقه اجتماعی با تعابیر مشابهی مثل احساس اجتماعی، احساس جامعه نیز یاد شده است. به طور کلی این احساس وحدت با کل بشریت است و به عضویت همهی افراد اجتماعی اشاره دارد. به عقیده آدلر (۱۹۶۴) کسی که علاقهی اجتماعی رشد یافتهای دارد، برای برتری خودش تلاش نمیکند، بلکه برای کمال تمام انسانها در یک جامعه ایده آل تلاش میکند. علاقه اجتماعی را میتوان به صورت نگرش ارتباط داشتن با کل بشریت و همین طور، همدلی با هر عضو نژاد انسان تعریف کرد. علاقه اجتماعی به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار میشود. به عقیده آدلر علاقهی اجتماعی در هرکسی به صورت بالقوه وجود دارد. اما قبل از این که بتواند به سبک زندگی سودمند کمک کند، باید پرورش یابد. بنابراین هر چقدر میزان علاقه اجتماعی بیشتر باشد مشارکت اجتماعی هم افزایش مییابد.
منبع: فاطمه رسولی/ آفتاب یزد
دیدگاهتان را بنویسید