الهه فابریکیاورنگ: شرط توسعهیافتگی یک کشور، در میزان دسترسی زنان و مردان جامعه به منابع و نیز بهرهمندی از دستاوردهای توسعه با وجود برخورداری از فرصتهای برابر است. یکی از مهمترین معیارها برای سنجش درجه توسعهیافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارند.
واقعیت این است که زنان یعنی نیمی از جمعیت جهان هنوز در موقعیتی قرار نگرفتهاند که از تفکر و توان عظیم آنها برای نیل به هدفهای توسعه پایدار استفاده مؤثری به عمل آید. مسائل زنان همچنان حلنشده باقی ماندهاند و تغییرات و تحولات جهانی نیز راهحلهای مطلوبی برای مسائل گسترده زنان عرضه نکردهاند. متأسفانه زنان در جوامع مختلف، دائم در پی اثبات تواناییها و توانمندیهای خود هستند و این خود فرصتهای پیشرفت آنها را با کندی بسیار پیش میبرد.
آنچه مشهود است آنکه مسلما زنان کشور ما از نظر بیولوژیکی تفاوتی با زنان سایر کشورهای دنیا ندارند و نمیتوان گفت که از استعداد مدیریتی کمتری برخوردارند، ولی آموزشهای رسمی و غیررسمی، فضای فرهنگی، نقشهای جنسیتی و روابط اجتماعی، نظام حقوقی و اقتصادی، سیاستهای اشتغال و نظام تقسیم کار و انتخاب و انتصاب مدیران تأثیری جدی در ایجاد شرایط امروزی دارند و لزوم بازنگری در آنها به شدت محسوس است. زنان باید بدانند که هرچه نادانتر باشند، ناتوانترند و در نتیجه بیشتر تحت سلطه آشکار و پنهان قرار خواهند داشت. مسئله زنان و مردان را نباید از هم جدا کرد. آنها باید با هم علیه جنگ و ناتوانی بکوشند و تسلط خود را بر محیط خویش افزایش دهند و با کمک هم، برای رسیدن به مراتب اعلای انسانی اهتمام ورزند.
مقدمه
جامعه کنونی ایران در دوران گذار فرهنگی از جامعهای کلاسیک به سوی پستمدرن است. در این عبور و در هر ایستگاه در مسیر این جاده، ناهمواریها و ناشناختههای فراوانی انتظار مسافران را میکشد، ازاینرو هرچه آگاهی مسافران مسیر، بیشتر باشد، عبور از این جاده سهلتر و روانتر خواهد بود. زنان در هر جامعهای به دلایل مختلفی که بخش اعظم آن را همگان واقفیم، نقش اثرگذاری ویژهای در ارتقای فرهنگ ایفا میکنند. نقش عاطفی زن، ویژگیهای شخصیتی منحصر به خود، ریزبینیهای قابل تأمل، نگاه مشورتی جامعتر و… تأثیرگذاری او را در عرصه تصمیمگیری چه در نهاد خانواده و چه در جامعه بزرگتر پراهمیت کرده است. ولی متأسفانه این مهم آنچنان پررنگ و پراهمیت جلوه داده نشده است بهویژه در کشور ما قوانین و حقوق منطقی زنان بسیار ناچیز بوده و حتی احقاق حقوق آنان نیز با سرعتی بسیار کند پیش میرود. از سوی دیگر جامعه ما در همین میانه طی مسیر، به اصطلاح دچار برخی از دستاندازهای رفتاری و نگرشی شده است و از آنجا که زنان هر جامعه نیمی از جمعیت آن جامعه را به خود اختصاص میدهند این گروه را مستثنا از این دستاندازها و موانع نمیکند. به عنوان مثال تعاریف و تعابیر نامتناسب و غلط در زیباییشناختی۱، مصرفزدگی و افراط در کیفیت و چگونگی زندگی مادی خانوادهها، تغییر روشها و برخوردهای اپیدمی در قبال تربیت فرزندان۲، بالارفتن منفعتطلبیهای شخصی و… از عواقب منفی این تغییر فرهنگ است. در این میان، زنان با خودشناسی و احساس ارزشمندی ذاتی خود، همگام با افزایش آگاهیها و دانش، باید گامهای مفید و مؤثرتری بردارند، چراکه نقش آنها در توسعه همهجانبه جوامع خود غیر قابل اغماض است.
سهم زنان در قوانین توسعهیافتگی کشورها
به شهادت تاریخ، فرهنگ ما عموما «مذکر» است. هم در گذشته چنین بوده و هم امروزه کم و بیش چنین است. به جز محدود زنانی، در عرصه سیاست نداریم زنانی را که بر صدر نشسته و قدر دیده باشند. موارد بسیاری وجود دارند که همه نشاندهنده این است که فرهنگ مردانه هنوز گریبانگیر جامعه ایران است. دکتر رضا براهنی در کتاب «تاریخ مذکر» خود به این موضوع اشاره دارد که فرهنگی که به وسیله مردان و برای مردان ساخته شده و در عین حال در تمام حوزههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی و اقتصادی کشور ما رسوخ کرده است، دلیلی مشخص است بر اینکه زن امروز ایرانی از لحاظ فرهنگی دهنبینتر از مرد ایرانی بار میآید. حال آنکه معلوم است تاریخی که بر آن عطوفت و محبت و شکوفایی زن در جریان نباشد، تاریخی که در آن نقشی صحیح و درست و زیبا از توانمندیهای زن نباشد، تاریخی متعادل نخواهد بود.
در دنیای امروز که اکثر جوامع دچار بحرانهای متعددی شدهاند، (بحران هویت، مشروعیت، مشارکت، مدیریت، امنیت، اخلاق، خانواده و…) هر علت و دلیلی داشته باشد، زنان را بیش از مردان در کام خود فروبرده است. براساس گزارشی که در مجله یونسکو آمده است، «خویشتنگریزی شبهفرهنگی» و دیگر اختلالات روحی، روانی و فرهنگی ناشی از بحران هویت در زنان نمود بیشتری دارد. موقعیت اقتصادی زنان نسبت به مردان در تمام دنیا متزلزلتر و پایینتر است. به طوری که زنان اگرچه یکسوم نیروی کار رسمی دنیا را تشکیل میدهند و نزدیک به دوسوم ساعات کار بر دوش آنهاست، ولی به طور میانگین در کل به اندازه یکدهم مردان حقوق دریافت میکنند و کمتر از یک درصد داراییهای جهان به آنها تعلق دارد. سختگیریهای برخی کشورها نسبت به زنان متأهل و کارمند اغلب پس از آنکه تصمیم به مادرشدن میگیرند، نمونه آشکار ضربهزدن به شکوفایی استعدادهای بالقوه و افزایش کارایی در جوامع زنان است. در چنین عملکردهایی حتی برخی از کارفرمایان با دانش به مادربودن زنان از اعطای جایگاههای شغلی به آنها خودداری میکنند۳٫ براساس گزارشی که در مجله یونسکو نیز آمده، در عرصه سیاسی نیز امکان مشارکت زنان در تمام دنیا عملا پایینتر از مردان است. زنان همچنین در کشورهای صنعتی (توسعهیافته) ۱۲ درصد، در کشورهای در حال توسعه ۱۰ درصد و در کشورهای عربی چهار درصد کرسیهای نمایندگی را در پارلمان ملی به خود اختصاص دادهاند. مشارکت سیاسی آنها در قوه مجریه و در سطح وزارت، در کشورهای صنعتی تنها هشت درصد، در کشورهای در حال توسعه پنج درصد و در کشورهای عربی یک درصد گزارش شده است (شالوده، شیده، سیمای زن در جهان- مصر، به نقل از آمارنامه سازمان ملل متحد).
در ایران با وجود پارهای گشایشها و رواداریها درباره زنان به موجب قانونی نانوشته، زنان حق تصدی مقام ریاستجمهوری را ندارند و تا چند سال اخیر، از عضویت در هیئت وزیران محروم بودهاند که بنا بر اصلاحات قانونی انجامشده، این مهم مورد توجه و بازبینی قرار گرفت هرچند سرعت تدوین و تصویب و اجرای این دسته سیاستها و قوانین، با وقفه زمانی بسیار طولانی صورت میگیرد.
حقوق زنان در دنیای سیاسی ایران
کسانی که در شرایط حساس کنونی سخنگفتن درباره حقوق زن را وجهه همت خود قرار دادهاند، بر پایه این خوشبینی حرکت میکنند که شاید آنچه در مجموعه قوانین ایران منشأ و مبنای تقابل زن و مرد شده است مورد بازبینی قرار گرفته و تعادل جایگزین آن شود. به سخن دیگر، بر اساس آنچه «مهرانگیز کار» در کتاب «حقوق سیاسی زنان ایران» اشاره داشته، «شیفتگان برابری» نیز با هدف ایجاد تعادل در جامعه رهرو این راه پرپیچوخم شدهاند. در ایران نیز قوانین حاضر به تنهایی سر راه حضور زنان در سطوح مدیریت سیاسی کشور مانع ایجاد نکرده است.
نگرش قانون اساسی به زن
نگرش قانون اساسی به زن مبتنی بر نقش سنتی زنان در جامعه یعنی مشارکت آنان در تشکیل خانواده است به عبارتی دیگر زن، به مناسبت همسر و مادر بودن بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. در قانون اساسی ایران تأکیدی بر بازیابی طبیعی قوانین گذشته شده و با این رویکرد که زنان به دلیل ستم بیشتری که تاکنون از نظام طاغوتی دیده بودند، استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود. در متن قانون با بیان اینکه «خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است» توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینهساز اصلی حرکت تعاملی و رشدیابنده انسان بوده، اصلی اساسی بوده و فراهمکردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است.
با چنین اوصافی زن در چنین برداشتی از واحد خانواده از حالت «شیءبودن» یا «ابزار کار بودن» در خدمت اشاعه مصرفزدگی و استثمار خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پرارج و باارزش مادری در پرورش انسانهای مکتبی پیشاهنگ، خود همرزم مردان در میدانهای فعال حیات است و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود.
فعالیتهای اجتماعی زنان در ایران
سال ۱۳۴۳ در تقویم اجتماعی ایران، در حقیقت نقطه عطفی برای رهایی زن ایرانی از قید و بندهای سنتی و ورود به عرصه فعالیتهای اجتماعی محسوب میشود و از آن تاریخ تاکنون، مجالس مقننه ایران چه در حکومت قبلی و چه در عصر جمهوری اسلامی، همواره شاهد حضور و فعالیت زنانی بوده که علاوه بر مسائل خانوادگی روزمره، مسائل اجتماعی نیز دغدغه اصلی آنان است. از این رو توسعه هر کشور نیز به توسعه تعامل زنان و مردان جامعه بستگی دارد.
شرط توسعهیافتگی یک کشور در میزان دسترسی زنان و مردان جامعه به منابع و نیز بهرهمندی از دستاوردهای توسعه با وجود برخورداری از فرصتهای برابر است.
آنچه در واقعیت جامعه ایران وجود دارد حکایت از آن دارد که در کشور ما میان زنان و مردان فاصله زیادی وجود دارد. این در حالی است که پتانسیلها و توانمندیهای علمی و تخصصی فزاینده و انکارناپذیر زنان جامعه کنونی ایران است که این مسئله وجود فاصله جنسیت زن و مرد را نمیتواند حذف کند.
الزامات و نیازهای جامعه برای ارتقا و توسعه
وقتی زنان سرزمین ما، خود را با زنان دیگر نقاط دنیا بالاخص کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه نزدیک به توسعهیافتگی با شرایط حاضر در کشور اندکی مقایسه میکنند، بیش از پیش جهت احقاق حقوق خود و تغییر نگرشها و دیدگاهها در قبال خود مطالبهگری خواهند داشت. به اعتقاد بنده جزءنگربودن (دقت در جزئیات) زنان در مقایسه با کلنگری مردان، امتیاز بزرگی در روند تدوین قوانین و سیاستها و در نتیجه بهرهمندی از دیدگاهها و تجارب زنان هر جامعه خواهد بود. با مشاهده تجربیات گذشته درخصوص بسیاری از مشکلاتی که در متن قوانین اجرائی کشور وجود داشته (رجوع کنید به فابریکیاورنگ، الهه، بررسی سیاستهای مالی در قوانین چهار برنامه توسعه، ۱۳۶۸-۱۳۸۸)، غالبا به آن دلیل که به صورت ریشهای و جزئی به آنها نگریسته و توجه نشده است، دچار تغافل در نهادهای سیاستگذار شدهاند. کارشناسان اعتقاد دارند آرمانهای توسعه پایدار۴ تنها زمانی امکان تحقق مییابند که تمام آحاد مملکتی اعم از زن و مرد از ظرفیتها و توانمندیهای خود بهره گیرند و هدفهای توسعه پایدار را تعین بخشند.
واقعیت حاکی از آن است که زنان یعنی نیمی از جمعیت جهان هنوز درموقعیتی قرار نگرفتهاند که از تفکر و توان عظیم آنها برای نیل به هدفهای توسعه پایدار استفاده مؤثری به عمل آید. مسائل زنان همچنان حلنشده باقی ماندهاند و تغییرات و تحولات جهانی نیز راهحلهای مطلوبی برای مسائل گسترده زنان عرضه نکردهاند. متأسفانه زنان در جوامع مختلف، دائم در پی اثبات تواناییهای خود و توانمندیهای خود هستند و این خود فرصتهای پیشرفت آنها را با کندی بسیار پیش میبرد.
یکی از مهمترین معیارها برای سنجش درجه توسعهیافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارند. با توجه به نظرات اندیشمندان که انسان را محور توسعه میدانند، زنان نیز که نیمی از نیروی انسانی جوامع بشری را تشکیل میدهند، میزان حضور و مشارکتشان در اداره امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تأثیر شایان توجهی در افزایش و ارتقای درجه سهم زنان در قوانین توسعهیافتگی کشورها دارد.
در تحقیقاتی که در مورد نسبت مدیران زن در مجموعه مدیران کشورهای مختلف به عمل آمده، مشخص شده است که ایران یکی از پایینترین نسبتها را در این زمینه دارد (نرخ کنونی اشتغال زنان در ایران، ۱۳ درصد است و با توجه به اینکه نرخ مشارکت زنان در جامعه ایران بین ۱۴۴ کشور مورد بررسی در جهان، رتبه ۱۴۰ را دارد، درجه نامناسبی از موقعیت زنان در ایران را نشان میدهد) (فابریکیاورنگ، الهه، پدیده چند دولتی در ایران، «روزنامه عصر اقتصاد»).
آنچه مشهود است آنکه مسلما زنان کشور ما از نظر بیولوژیکی تفاوتی با زنان سایر کشورهای دنیا ندارند و نمیتوان گفت که از استعداد مدیریتی کمتری برخوردارند، ولی آموزشهای رسمی و غیررسمی، فضای فرهنگی، نقشهای جنسیتی و روابط اجتماعی، نظام حقوقی و اقتصادی، سیاستهای اشتغال و نظام تقسیم کار و انتخاب و انتصاب مدیران تأثیر جدی در ایجاد شرایط امروزی دارند و لزوم بازنگری در آنها بهشدت محسوس است.
زن، مدیر دیگری است
در نظریههای جدید، مطرح میشود که کنشها و واکنشهای روانی و اجتماعی زنان مدیر با همکارانشان، فضایی را در سازمانها ایجاد میکند که میتواند منبع انرژی جدیدی باشد. منبعی سرشار از درک عاطفی کارکنان ضمن آنکه دارای بار فرهنگی است و با خصوصیاتی مانند صرفهجویی و مسئولیت پاسخگویی که به کارایی و بهرهوری سازمانها منجر میشود، همراه است. علاوه بر آن، عدالت در اشتغال و انگیزه مشارکت جدیتر به منظور دستیابی به توسعه پایدار را برای همگان فراهم میکند. اینجاست که میگویند زن مدیر دیگری است. یکی از نکات پراهمیت درخصوص نقش شخصیت و پتانسیل زنان در پیشبرد اهداف کشورها در طول تاریخ این بوده است که معمولا بخش مهمی از انرژی و فعالیت زنان در جامعه، صرف مبارزه برای دستیابی به آن دسته حقوقی میشود که مردان بدون هیچ تلاشی از آنها برخوردار بودهاند؛ مانند حق بودن، حق داشتن، حق آموختن، حق سخنگفتن و اظهار نظر کردن، حق رأیدادن و… .
زنان باید بدانند که هرچه نادانتر باشند، ناتوانترند و در نتیجه بیشتر تحت سلطه آشکار و پنهان قرار خواهند داشت. مسئله زنان و مردان را نباید از هم جدا کرد. آنها باید با هم علیه جنگ و ناتوانی بکوشند و تسلط خود را بر محیط خویش افزایش دهند و با کمک هم رسیدن به مراتب اعلای انسانی را اهتمام ورزند.
برخی اندیشمندان معتقدند در کل، زنان جهان دچار فقر هستند (البته شرایط مسلط مورد اشاره است نه وضعیت انفرادی زنان) و نسبت به مردان از نظر مالکیت و درآمد در وضع بسیار پایینتری قرار دارند. زنان جهان مالک کمتر از یک درصد داراییهای جهان هستند و تنها یکدهم از درآمدهای جهان را دریافت میکنند و این در حالی است که نیمی از جمعیت جهان و یکسوم از نیروی کار را زنان تشکیل میدهند و دو سوم از کل ساعت کاری را کار میکنند. عنایت به معنویات، پرهیز از مادیگری، سادهزیستی، مصرف عقلایی و منطقی و آیندهنگری ما را به مسیر درست میکشاند.
با این رویکرد تلاشی که بایسته انجام است باید به این درک از موضوع برسد که زمان ایجاد تغییر در فرهنگ (آنهم فرهنگ صحیح و ریشهدار و متمدن)، نگرشهای کمتر دیدهشدنهای زنان در جوامع و نقش مهم آنها در پیشرفت و توسعه کشورها فرارسیده است. در این میان ما زنان باید در مسابقه بین خواستن و داشتن، در ابعادی منطقی، سطح خواستههای خود را پایین نگه داریم تا بتوانیم رضایت بیشتری از زندگی به دست آوریم. هرکدام از ما نقش پررنگی در تربیت نسل جدیدتر داریم، پس وامدار گسترش این تفکر هم خواهیم بود. آنچه مهم است این است توسعه زمانی پایدار است که بر نگرش سیستمی مبتنی بوده و پویا و پایا باشد. در شرایط کنونی در اغلب جوامع دنیا برای ادامه حیات، ضرورت ایجاد تغییر در نگرشها و رفتارهای جهانیان به طور شدیدی احساس میشود. در این راستا باید نوع نگاه به طبیعت تغییر کند و نگرش سلطه و هجمه به طبیعت به نگرش احیا و سازگاری با آن تبدیل شود. نظام ارزشهای انسان باید از طریق کسب آگاهی و علم نسبت به امکانات و محدودیتهای طبیعت اصلاح شود و در فرهنگ جوامع رخنه کند. زمانی که علم به فرهنگ تبدیل شد، آنگاه توسعه ظهور میکند. برای این تبدیل باید تصویر روشنی از واقعیتهای جهان در معرض دید همگان قرار داده شود. ممکن است عدهای فاقد بصیرت باشند یا به خاطر حفظ منافع خود حاضر به پذیرش واقعیتها نباشند. اما بدانیم تغییر در فرهنگ نیازمند زمان است. تعریف فرهنگ هم از ترکیب پیچیدهای از احساس تفکر و عمل میآید که در دو حالت، «نمودهای ظاهری و قابل رؤیت» و نیز «محتوا و ریشههای اساسی غیرقابل مشاهده و ناملموس» تقسیم میشود. توجه به شایستهسازی زنان کمک بزرگی به شکفتهشدن و بارورشدن استعدادها و پتانسیلهای بالقوه و پنهان نگهداشتهشده آنان در طی طریق و روند توسعه کشورها خواهد کرد.
در اینکه چه باید کرد، باید بدانیم:
فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی فرصتهای مهمی را برای شکوفاسازی استعدادهای نهفته زنان در زمینههای کاری و کارآفرینی و ارتقای مشارکت فعالانه و اثرگذاری آنان در زندگی اقتصادی، اجتماعی سیاسی فراهم آورده و میآورند و از این طریق زنان جامعه ما میتوانند بر تبعیضهای تحمیلی جامعه نسبت به خود فائق آیند و با کسب مهارتهای اطلاعاتی و ارتباطی، به خلاقیتهای انکارناپذیر خود در عرصههای علمی و عملی، عینیت ببخشند.
زنان باید بدانند و باور داشته باشند که حداقل به اندازه مردان، توانا، مستعد و قابل اتکا هستند و باید از این ظرفیت و توانایی خویش جهت تکامل بیشتر بهره ببرند. برای ایجاد تغییر در نگرشهای نادرست نسبت به زنان، ابتدا باید در نگرشهای خود زنان تغییر به وجود آید. هر زن وامدار تربیت نسل آینده است.
برای داشتن جهانی زیباتر و بهرهمندی از نعمات خداوند به خود و شخصیت زنانگی خود احترام بیشتری بگذاریم.
توضیحات:
(۱) از آن مسئله، به جنون زیبایی در ایران تعبیر و تفسیر میشود.
(۲) گاه به دلایل برداشت غلط از مدرنیزه، زوایای نامناسب فرهنگی و تربیتی را دربر میگیرد، لذا افزایش آگاهی و مهارتهای زندگی در تربیت فرزندان نسلهای جدید، نقش مؤثری دارند.
(۳) در بسیاری از کشورهای درحال توسعه و حتی برخی از کشورهای توسعهیافته صنعتی مانند ژاپن (مراجعه شود به مقاله دغدغههای اشتغال زنان متأهل ژاپنی).
(۴) توسعه پایدار، توسعهای است که امکانات حاضر را با حفظ امانت در ارتقای توسعه و نگهداری برای نسل آتی به کار میبرد.
منابع و مآخذ:
(۱) حکیمپور، محمد، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، چاپ دوم، بهار ۱۳۸۴
(۲) کار، مهرانگیز، حقوق سیاسی زنان ایران، ۱۳۸۲
(۳) زاهدی، شمسالسادات، زن و توسعه،۱۳۸۳
(۴) فابریکیاورنگ، الهه، پدیده چند دولتی در ایران، «روزنامه عصر اقتصاد»
(۵) شالوده، شیده، سیمای زن در جهان- مصر، به نقل از آمارنامه سازمان ملل متحد
(۶) فابریکیاورنگ، الهه، بررسی سیاستهای مالی در قوانین چهار برنامه توسعه، ۱۳۶۸-۱۳۸۸، آبان ۱۳۹۰
منبع: شرق
دیدگاهتان را بنویسید